بتۀ خار. ج، خاربنان: ور خاربنی بیند در دشت بترسد گوید مگر آن خار ز خیل تو سواریست. فرخی. کبکان بی آزار که در کوه بلندند بی قهقهه یکبار ندیدم که بخندند جز خاربنان جایگه خود نپسندند بر پهلو از این نیمه بدان نیمه بدندند. منوچهری. اگر چیز از مراد خویش بودی نگشتی خاربن جز ناژ و عرعر. ناصرخسرو. گفت ماهان چه جای این سخن است خاربن کی سزای سروبن است. نظامی. شکفته گلی خورد او خاربن بدیدار تازه به گوهر کهن. نظامی. جواب داد که بغاث الطیور که از مخالب باز به خاربنی پناهد از صولت او امان یابد. (جهانگشای جوینی). گردش گیتی گل رویش بریخت خاربنان بر سر خاکش برست. (گلستان). فضای دل خلاص از خارخار غم کجا گردد ز چنگ خاربن دامان صحرا کی رها گردد؟ واعظ قزوینی (از آنندراج)
بتۀ خار. ج، خاربنان: ور خاربنی بیند در دشت بترسد گوید مگر آن خار ز خیل تو سواریست. فرخی. کبکان بی آزار که در کوه بلندند بی قهقهه یکبار ندیدم که بخندند جز خاربنان جایگه خود نپسندند بر پهلو از این نیمه بدان نیمه بدندند. منوچهری. اگر چیز از مراد خویش بودی نگشتی خاربن جز ناژ و عرعر. ناصرخسرو. گفت ماهان چه جای این سخن است خاربن کی سزای سروبن است. نظامی. شکفته گلی خورد او خاربن بدیدار تازه به گوهر کهن. نظامی. جواب داد که بغاث الطیور که از مخالب باز به خاربنی پناهد از صولت او امان یابد. (جهانگشای جوینی). گردش گیتی گل رویش بریخت خاربنان بر سر خاکش برست. (گلستان). فضای دل خلاص از خارخار غم کجا گردد ز چنگ خاربن دامان صحرا کی رها گردد؟ واعظ قزوینی (از آنندراج)
سنگی است از دسته سنگهای آذرین درونی که خود دسته مشخصی را بنام سنگهای خارایی تشکیل میدهد. سنگی است سخت و مرکب از بلورهای اصلی کوارتز فلدسپات و میکا که برنگهای خاکستری و پشت گلی و سبز دیده میشود گرانیت، نوعی از بافته ابریشمی که مانند صوف موج داراست و مخطط عتابی، نغمه ایست از موسیقی
سنگی است از دسته سنگهای آذرین درونی که خود دسته مشخصی را بنام سنگهای خارایی تشکیل میدهد. سنگی است سخت و مرکب از بلورهای اصلی کوارتز فلدسپات و میکا که برنگهای خاکستری و پشت گلی و سبز دیده میشود گرانیت، نوعی از بافته ابریشمی که مانند صوف موج داراست و مخطط عتابی، نغمه ایست از موسیقی
پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده
پاره کننده از هم درذنده، بر هم زننده شورنده، ناجور پاره کنه از هم درنده، آنچه که بر خلاف نظم عمومی و جریان طبیعی امور باشد هر چه که نظام عمومی را بر هم زند، جمع خوارق. یا خارق عادت. آنچه که بر خلاف عادت باشد خارق العاده، امری عجیب و غیر معتاد که از پیغمبر امام و یا ولی سر زند معجزه: کرامت خارق العاده
ویران در زبانزد) عرض (سنگی است که در آن ویرانی پدید آید وآن انداختن م و ن از مفاعلین است شکافته گوش آنست که میم اول و نون آخر (مفاعیلن) را بیندازند تا (فاعیل) بماند آنرا به (مفعول) تبدیل کنند و اسم این زحاف (خرب) است و اسم جزئی که عمل (خرب) در آن واقع شود (اخرب)
ویران در زبانزد) عرض (سنگی است که در آن ویرانی پدید آید وآن انداختن م و ن از مفاعلین است شکافته گوش آنست که میم اول و نون آخر (مفاعیلن) را بیندازند تا (فاعیل) بماند آنرا به (مفعول) تبدیل کنند و اسم این زحاف (خرب) است و اسم جزئی که عمل (خرب) در آن واقع شود (اخرب)