جدول جو
جدول جو

معنی خاخسر - جستجوی لغت در جدول جو

خاخسر
(سَ)
نام قریه ای است از قراء درعم در دوفرسنگی سمرقند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاسر
تصویر خاسر
زیان دیده، زیان رسیده، زیان کار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
منسوب به خاخسر. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ابوالقاسم سعدی سعیدالخاخسری خادم ابوعلی یرمانی فقیه بوده است و از روات است. (انساب سمعانی). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
لغت نامه دهخدا
(سَ)
چیزی که مانند خار باریک و سر تیز باشد. (آنندراج). هر چیز نوک دار. (ناظم الاطباء). خار بسیار سرتیز و هر چیز تیز نوکدار. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 361)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
زیانکار. (آنندراج) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (المنجد) (زمخشری) (مهذب الاسماء). کسی که در مال او زیان واقع شود، کسی که نقصان خود کند. (غیاث اللغه). زیان دیده. زیان رسیده. متضرر. زیان زده. زیان کرده. بزیان، مقابل رابح. ج، خاسران (فارسی). خاسرون، خاسرین. (عربی) :
حاسدان گشته خاسر و خائب
دشمنان گشته خیره و حیران.
مسعودسعد.
خاسرشناس خسرو و طاغی شمرطغان.
خاقانی.
، هلاک شده، خائب و خاسر. ناامید و زیان زده
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سلم بن عمرو بن حماد ملقب بخاسر مولی تیم بن مره شاعری خوش طبع از شعراء دولت عباسی و مدیحه سرایان برامکه بود در علت ملقب شدن او بخاسر می گویند پدرش بهر او مالی گذارد و او آن را بر ادب خرج کرد پس او را بجهت این عمل گفتند: ’انک الخاسر الصفقه’ و او را این لقب بماند. بعد بمدح رشید پرداخت و رشید او را صدهزار درهم صله داد و به او گفت با این مال گویندگانی را که ترا خاسر نامیده اند تکذیب کن. او هم مال را برداشت و نزد آنان آمد و گفت این است آنچه بر ادب انفاق کردم و نفعی که از ادب برداشتم. من سلم رابحم نه سلم خاسر. و قولی دیگر نیز در اینجا هست باری سلم از شاگردان بشار بن برد از دوستان ابوالعتاهیه بود و او را با بشار مناظراتی است. (از معجم الادباء چ مارگلیوث)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
نعت تفضیلی از خاسر. خاسرتر. بزیان تر. زیانکارتر: لاجرم انّهم فی الآخره هم الاخسرون. (قرآن 22/11).
- امثال:
اخسر صفقه من شیخ مهو.
اخسر من حمّالهالحطب.
اخسر من مغبون
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قاضی عبدالقادر بن احمد بن ابوالقاسم الخاخسری از روات است، تولد او در 563 و فوتش در 627 هجری قمری اتفاق افتاد. (انساب سمعانی). یکی از وظایف مهم روات در تاریخ اسلام، محافظت از اصالت احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) بوده است. این افراد با دقت فراوان در بررسی سندهای روایات و بررسی شرایط راویان، توانسته اند تنها احادیث صحیح را به طور دقیق منتقل کنند. روات در واقع به عنوان حافظان اصلی دین اسلام در برابر تحریفات دینی عمل کرده اند.
لغت نامه دهخدا
گیاهی است بیابانی از تیره گواچ ها شاخه هایش روی زمین میخوابد و خارهای سه پهلوارد حسک سه کوهک شکر خنج، شخص مزدور و مردم آزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخسر
تصویر اخسر
زیانکارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاسر
تصویر خاسر
زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاسر
تصویر خاسر
((س ِ))
زیانکار، زیان رسیده
فرهنگ فارسی معین
صفت متضرر، زیان دیده، زیان کار، زیانمند، ضررکرده
متضاد: منتفع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواهر
فرهنگ گویش مازندرانی