جدول جو
جدول جو

معنی خاجمات - جستجوی لغت در جدول جو

خاجمات
نام مرتعی در پرتاس واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
خاصیت، خوی و طبیعت مخصوص کسی یا چیزی، فایده و اثر چیزی، اثر، خاص بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه، زن و فرزند، اهل خانه، برای مثال غریب اگرچه وزیر شه جهان باشد / همیشه میل دلش سوی خانمان باشد (ابن یمین - لغت نامه - خانمان)، خانه و اسباب خانه، اسباب زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاجرات
تصویر زاجرات
ملائکۀ موکل بر ابر و باد
فرهنگ فارسی عمید
(لِ)
نام شش جزیره است برابر شهرهای مغرب و بنام ’جزایر سعادت’ نیز معروفند فاصله جزایر خالدات را از ساحل اقیانوس ده درجه می گفتند و از خط استواء میان 27 درجه و نیم تا 29 درجه و نیم عرض شمالی در سواحل غربی افریقا واقعاند و طول غربی آنها نسبت بپاریس از حدود 15 درجه و نیم تا 20 درجه و نیم تخمین زده شده است. (از کتاب التفهیم بیرونی متن و حاشیۀ ص 173). حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب می آورد: طول اقالیم از آنجا (از جزائر خالدات) شمارند و بعضی از ساحل مغرب یک درجه از آن کمتر بود. (از نزهه القلوب حمداﷲ مستوفی ج 3 ص 237). طبق تحقیقات جدیدخالدات مرکب از هفت جزیره مسکون است بنامهای زیر:
1- تنریف. 2- فورتونتورا. 3- کاناری کبیر. 4- لانزاروت. 5- پالما. 6- گومرا. 7- جزیره هیرو. رجوع به کاناری شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
جمع واژۀ خاطره است.
- دفترچۀ خاطرات، دفتری است که شخص خاطرۀ خود را در آن ثبت مینماید.
رجوع به خاطره شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
وصف ایام است و ’ایام الخافقات’ روزهائی است که در آن پاشیدند از هم ستاره ها در زمان ابی العباس و ابی جعفر. (منتهی الارب). روزهای تناثر نجوم
لغت نامه دهخدا
(قَ گَ دَ)
مانند خاتم بودن و کنایهً بمعنی زینت
لغت نامه دهخدا
(قَزْ شُ دَ)
در مرتبه و صفت آخرین قرار گرفتن. رجوع به خاتم شود
لغت نامه دهخدا
(جَمْ ما)
عمر بن عبدالله بن ابراهیم باجمال. یکی از فقهای شجاع صوفیه از مردم شبام به یمن. او راست: ’تحفهالزاهد و غنیهالعابد’ و ’نوازع القلوب الی لقاء المحبوب’ در حدیث و ’الکتاب الجامع’ در حدیث که ناقص مانده است. آل باجمال قبیله ای مشهور به حضرموت هستند و حکام شهر بوربوده اند و سپس آل بانجار حکومت از ایشان بستدند و ایشان بشهر شبام منتقل شدند. نسبت ایشان به کنده میرسد. (از السناالباهر خطی از الاعلام زرکلی ج 2 ص 717)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
جمع واژۀ اجمه
لغت نامه دهخدا
تصویری از صائمات
تصویر صائمات
جمع صائمه، روزه داران مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجبات
تصویر واجبات
چیزهائی که بجا آوردن آنها واجب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایمات
تصویر نایمات
جمع نایمه (نائمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهاجمات
تصویر مهاجمات
جمع مهاجمه، پتروت ها تاخت ها جمع مهاجمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمات
تصویر مخاصمات
جمع مخاصمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایمات
تصویر صایمات
مونث صایم، جمع صایمات (صائمات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجمان
تصویر تاجمان
نوعی توتون چپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
خانه با اهل خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهاجمات
تصویر تهاجمات
جمع تهاجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراجمات
تصویر تراجمات
جمع تراجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجمات
تصویر تحجمات
جمع تحجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخاصمات
تصویر تخاصمات
جمع تخاصم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
جمع خصومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتمیت
تصویر خاتمیت
در مرتبه و صفت آخرین قرار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خادمیت
تصویر خادمیت
خادم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالمات
تصویر تالمات
جمع تالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجدات
تصویر ساجدات
جمع ساجده، نگونیگران مونث ساجد سجده کننده جمع ساجدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، یاد بودها یاد نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
طبیعت خوی. سجیه خاصه، فایده اثر، جمع خصائص (خصایص) خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصومات
تصویر خصومات
((خُ))
جمع خصومت، دشمنی ها، عداوت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واجبات
تصویر واجبات
((جِ))
جمع واجبه، اموری که به جا آوردن آن ها واجب و بایسته است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
جمع خاطره، مجموعه رویدادها و سرگذشت های مربوط به یک شخص یا یک دوره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانمان
تصویر خانمان
((نْ یا نُ))
دار و ندار، خانه و هر آن چه که متعلق به آن است، خان و مان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاطرات
تصویر خاطرات
یادبودها، یادمان ها
فرهنگ واژه فارسی سره