- خابر
- مردآگاه، عالم با خبر
معنی خابر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ازد گر دخشکرسان خبر دهنده مخابره کننده جمع مخابرین
دانش پرست
رهگذر
مشرق، شرق
شمشیر، تیغ
شکسته بند، ستمکار، ستمگر، گردنکش
آنچه در دل گذرد، فکر، اندیشه، ادارک، خیال
فرومایه از مردم
زیانکار
تیز هوش زیرک
دزد، شتر دزد
پنهان، بدهکار گریزان
سست، سرگشته، پرده نشین پرده نشین، سست کسل، متحیر سرگشته
سنگین جان، شیر ستبر
غدر کننده و فریبنده
دروغباف، سخت
تباهکار، مفسد، اهرمن
کسی که بیراهه می رود
شیر بیشه
مرز بان، دارنده نان
کر بز، فرومایه
جمع خبار، زمین های نرم، سوراخ های کلاکموش
ناتوان
سپس رو دنباله رو، پایان ، بیخ، لاد (بنا) برزمین نرم، تیر که به آماج نخورد، رفته
گشن پذیری خرمای ماده
شکیبا، آرام، بردبار، حلیم
عبور کننده، گذرنده، رهگذر
تیری که از نشانه درگذرد، گذشته
زیان دیده، زیان رسیده، زیان کار
جای برآمدن آفتاب، مشرق، برای مثال خداوندی که نام اوست چون خورشید گسترده / ز مشرق ها به مغرب ها، ز خاورها به خاورها (منوچهری - ۳) مغرب، برای مثال مهر دیدم بامدادن چون بتافت / از خراسان سوی خاور میشتافت (رودکی - ۵۳۲)
بوتۀ خار،برای مثال یکی تاجور خود به لشکر نماند / بر آن بوم و بر خاک و خاور نماند (فردوسی - ۷/۱۳۳)
خاور دور: در علم جغرافیا کشورهای شرقی آسیا
خاورمیانه: در علم جغرافیا کشورهای جنوب غربی آسیا
خاور نزدیک: در علم جغرافیا کشورهای شمال شرقی قارۀ افریقا تا شبه جزیرۀ عربستان
بوتۀ خار،
خاور دور: در علم جغرافیا کشورهای شرقی آسیا
خاورمیانه: در علم جغرافیا کشورهای جنوب غربی آسیا
خاور نزدیک: در علم جغرافیا کشورهای شمال شرقی قارۀ افریقا تا شبه جزیرۀ عربستان