جدول جو
جدول جو

معنی خائنانه - جستجوی لغت در جدول جو

خائنانه
ویژگی عملی که از روی خیانت انجام یابد، به روش خیانت کاران
تصویری از خائنانه
تصویر خائنانه
فرهنگ فارسی عمید
خائنانه
(ءِ نَ / نِ)
مرکب از خائن و آنه پسوند اتصاف، عملی که از روی خیانت انجام گیرد
لغت نامه دهخدا
خائنانه
آنچه از روی خیانت انجام گیرد: اعمال خاینانه، از روی خیانت: (خاینانه رفتار میکند)
تصویری از خائنانه
تصویر خائنانه
فرهنگ لغت هوشیار
خائنانه
صفت خیانت آمیز، خیانت بار، غدرآمیز
متضاد: وفادارانه، خادمانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ءِ نَ / نِ)
در حال غیاب. بطور غیاب. بگونۀ غیاب.
- ارادت غائبانه به کسی داشتن، او را نادیده به وی ارادت ورزیدن.
- حکم غائبانه، حکم که قاضی دهد با عدم حضور مدعی علیه.
، بازیی است. مؤلف آنندراج گوید: غایب باز، شطرنج باز کامل که خود از حریف نشسته بواسطۀ دیگری مهره به خانه ها دواند و بر حریف مات کند و آن بازی را غائبانه گویند - انتهی. رجوع به غائب باز شود:
فغان که با همه کس غائبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دغا ببرد.
حافظ.
و رجوع به ’آنه’ شود
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ / نِ)
نانی را گویند که آن را بی نان خورش خورند. (برهان قاطع) :
چون روز گردد می دود از بهر نان و بهر کد
تا خشکنانۀ او شود از مشتری ترنانه ای.
مولوی (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دانۀ سفید رنگی از جواهر است. خایه دانه. (از الجماهر بیرونی ص 129، پاورقی). رجوع به خایه دانه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است جزء دهستان حومه مرکزی شهرستان فومن واقع در 6 هزارگزی باختری فومن. ناحیه ای است واقع در کنار راه فرعی صومعه سرا به ماکلوان. این ده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. دارای 191 تن سکنه که شیعی مذهب و طالشی زبانند. آب آنجا از رود خانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و چای و ابریشم و عسل و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(ضِ نَ / نِ)
بطور خضوع. بحال فروتنی. خاضعاً
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاینانه
تصویر خاینانه
آنچه از روی خیانت انجام گیرد: اعمال خاینانه، از روی خیانت: (خاینانه رفتار میکند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غائبانه
تصویر غائبانه
حکم که قاضی دهد با عدم حضور مدعی علیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالصانه
تصویر خالصانه
بی آلایش
فرهنگ واژه فارسی سره
صفت خاشعانه، فروتنانه، متواضعانه
متضاد: تکبرآمیز، متکبرانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
متكرّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
Redundantly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
de manière redondante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
冗余地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
อย่างซ้ำซ้อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
избыточно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
überflüssig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
надлишково
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
غیر ضروری طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
অতিরিক্তভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
gereksiz bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
kwa ziada
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
redundantemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
冗長的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
באופן מיותר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
중복적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
secara berlebihan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
अनावश्यक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
nadmiarowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
redundantemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
ridondantemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زائدانه
تصویر زائدانه
overbodig
دیکشنری فارسی به هلندی