جدول جو
جدول جو

معنی حیود - جستجوی لغت در جدول جو

حیود
(حَ)
بسیار میل کننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حیود
بسیار میل کننده
تصویری از حیود
تصویر حیود
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسود
تصویر حسود
کسی که به دیگران حسد می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیود
تصویر قیود
قیدها، زندان ها، بندها، یادداشت ها، ذکرها، افسارها، ریسمانها یا چیز دیگر که به پای انسان یا چهارپایان می بستند، جمع واژۀ قید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقود
تصویر حقود
پرکینه، کینه ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدود
تصویر حدود
حدها، اندازه ها، مقدارها، مرز ها، جمع واژۀ حد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
حیات، زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقود
تصویر حقود
حقدها، کینه ها، جمع واژۀ حقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیود
تصویر قیود
جمع قید، بندها نیوندها جمع قید
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صید، شکارها نخچیران شکار نخچیر، چاره گر چاره ساز: مرد، مرد شکار مرد فریب: زن تیر راست تیر به نشان خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوت
تصویر حیوت
مار نر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیول
تصویر حیول
متغیر گردیدن، دگرگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوی
تصویر حیوی
منسوب به حی یعنی زنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمود
تصویر حمود
ستوده ستاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقود
تصویر حقود
کینه ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسود
تصویر حسود
بدخواه، رشگین، کینه ور، تنگ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرود
تصویر حرود
از میان قوم دور شدن، تنها منزل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدود
تصویر حدود
نواحی، اطراف، حوالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتود
تصویر حتود
ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیود
تصویر جیود
جمع جید، گردن ها جمع جید گردنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیود
تصویر دیود
فرانسوی دوراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاد
تصویر حیاد
کرانجیگری (بیطرفی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیود
تصویر دیود
((یُ))
وسیله ای الکترونیکی برای یک طرفه کردن جریان الکتریکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیود
تصویر قیود
((قُ))
جمع قید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسود
تصویر حسود
((حَ))
کسی که به برتری دیگران رشک می برد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدود
تصویر حدود
((حُ))
جمع حد، اندازه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقود
تصویر حقود
((حَ))
کینه ورز، پرکینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدود
تصویر حدود
نزدیک، پیرامون، نزدیک به
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسود
تصویر حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسود
تصویر حسود
Envious, Jealous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حسود
تصویر حسود
завистливый , ревнивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسود
تصویر حسود
neidisch, eifersüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسود
تصویر حسود
заздрісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حسود
تصویر حسود
zazdrosny
دیکشنری فارسی به لهستانی