- حیوان
- جانور، جاندار، دد
معنی حیوان - جستجوی لغت در جدول جو
- حیوان
- زنده بودن، جاندار، جانور
- حیوان
- موجود زنده، جاندار، جانور، کنایه از نفهم، بی شعور، حیات، زندگی
حیوان ناطق: در علم منطق آدمی، انسان
- حیوان ((حِ))
- جانور، جمع حیوانات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جانوری، ددوش
جانوری
مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
Animal
животный
tierisch
тваринний
zwierzęcy
animal
animale
animal
animal
dierlijk
حيوانيٌّ
חייתי
hayvansal
mnyama
حیوانی
بالکن، تراس
هندسه
محل گرد آوری دفاتر، دفتر حساب، دفتر شعر، کتابی که اشعار شاعری در آن چاپ شده باشد