جدول جو
جدول جو

معنی حیقه - جستجوی لغت در جدول جو

حیقه(حَ قَ)
درختی است مثل درمنه یؤکل به التمر. (منتهی الارب). شجره کالشیح یؤکل به التمر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
(دخترانه)
باغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حاقه
تصویر حاقه
شصت و نهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیله
تصویر حیله
مکر، فریب، کلک، حقّه، نیرنگ، نارو، گول، تنبل، دستان، ترفند، گربه شانی، خدعه، غدر، تزویر، ترب، چاره، قلّاشی، خاتوله، ستاوه، شید، کید، دویل، دغلی، شکیل، اشکیل، احتیال، روغان، دلام، ریو
قدرت و توانایی بر هر گونه تصرف و تدبیر، چاره گری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
حیات، زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
هر چیز گرد و دایره شکل مثلاً حلقه های زنجیر، نوعی انگشتر ساده که به ویژه به نشانۀ نامزدی یا متاهل بودن به دست می کنند، واحد شمارش برخی چیزهای گرد مثلاً یک حلقه لاستیک، دو حلقه چاه، یک حلقه فیلم،
کنایه از گروهی که دور هم جمع می شوند، انجمن، محفل، وسیله ای لولادار و چکش مانند بر روی قسمت خروجی برخی درها که برای ایجاد صدا به در کوبیده می شود، کوبه، نوعی گوشوارۀ ساده که کنیزان و غلامان به گوش می کردند، کنایه از زنجیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
زمین، میدان یا مکانی مشخص برای انجام عملی خاص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدقه
تصویر حدقه
سیاهی چشم، مردمک چشم، حفره ای که چشم در آن جا دارد، کاسۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید
(سَ قَ)
باران بزرگ که هر چه درراه آن باشد برندد. ج، سحائق. (اقرب الموارد). رجوع به سحیفه شود، کینه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
حفظ کردن در پناه گرفتن نگاهبانی کردن، هر جای احاطه شده زمینی فراخ که اطراف آنرا احاطه کرده باشند دیواربست. دیوار بست، دیوار بر آوردن دیوار کشیدن، دز پناه گرفتن، هشیاری، دلسوزی، زن پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیقه
تصویر ضیقه
تنگدستی درویشی
فرهنگ لغت هوشیار
لیقه در فارسی: پر زآمه پر زامه آنچه از لاس و پشم و موی و جز آن که در دوات مرکب نهند صوف دوات پرز لیق لیفه: خامه در مرگ تو شد مویه کنان لیقه در سوک تو شد موی کنان. (بهار 212: 2)، صوف یا نخ که در چراغهای روغن گذارند: در هر فتیله یک سیر روغن ونیم سیرلیقه بکار رود، ماده ایست که درسرمه کنند لیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیقه
تصویر شیقه
غاز مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوه
تصویر حیوه
زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیاه
تصویر حیاه
زیستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیبه
تصویر حیبه
جاور (حالت)، اندوه، نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیضه
تصویر حیضه
سنگین و سد شدن معده از غذای ناگوار، یک دفعه از دفعات خون حیض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیقر
تصویر حیقر
خوار، بد گهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحیقه
تصویر سحیقه
باران خاکروب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
بستان، باغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریقه
تصویر ریقه
مانده جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیقه
تصویر جیقه
ترکی کلکی تاج افسر، هر چیز تاج مانند که بکلاه نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیله
تصویر حیله
قدرت بر تصرف، توانائی، چاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاقه
تصویر حاقه
رستخیز، قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدقه
تصویر حدقه
کاسه چشم، سیاهی چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرقه
تصویر حرقه
سوزش سوختگی، گرمی تفسیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزیقه
تصویر حزیقه
جماعت، گروه
فرهنگ لغت هوشیار
حقیقت آمیغ فرهود راستی باور واور، آشکار روشن مونث حقیقی: آمیغی، درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
هر چیز مدور بشکل دایره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
((حَ قِ))
هرچیز مدور و دایره شکل که میانش خالی باشد، دایره، انجمن، مجلس، گروه، زره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیله
تصویر حیله
((لِ))
قدرت، توانایی، چاره، فریب، نیرنگ، حیلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
((طِ))
احاطه شده، حفظ کردن، در پناه خود درآوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلقه
تصویر حلقه
چنبر، چنبره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیطه
تصویر حیطه
گستره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیله
تصویر حیله
ترفند، شیله، فریب
فرهنگ واژه فارسی سره