- حیاطت
- حفظ کردن، نگاهداری
معنی حیاطت - جستجوی لغت در جدول جو
- حیاطت
- حفظ کردن، نگه داری کردن، تعهد کردن، پاسداری، نگه داری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوزش گلو، انجیر کوهی، کاه مکا (ذرت)
گندم فروشی، کافور فروشی
بافتن، بافندگی جولاهی
نگاهداشتن
جمع کردن
درزیگری دوخت و دوز دوزندگی خیاطی
فراهم کردن و به دست آوردن، گرد آوردن، جمع کردن
خیّاطی، عمل دوختن لباس یا چیز دیگر، درزی گری، دوخت و دوز، دوزندگی
بافتن، بافندگی
سرا، میان سرا
زندگی
محوطه و هر جای که دیوار بست و سرای و خانه و صحن خانه
عمر، زیست، زندگانی
زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
حیه ها، زنده ها، مارها، افعی ها، جمع واژۀ حیه
صحن خانه، زمین جلو ساختمان که دور آن دیوار باشد