معنی حیاطت
- حیاطت
- حفظ کردن، نگه داری کردن، تعهد کردن، پاسداری، نگه داری
واژههای مرتبط با حیاطت
حیاطت
- حیاطت
- حفظ کردن، نگاهداری
حیاطت
- حیاطت
- نگاه داشتن. حیاطه. (صراح). نگهبانی. (غیاث). پاس داشتن: و او را در کنف رعایت و حیاطت خویش میداشت. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به حیاطه شود
حماطت
- حماطت
- سوزش گلو، انجیر کوهی، کاه مکا (ذرت)
حناطت
- حناطت
- گندم فروشی، کافور فروشی
حیاکت
- حیاکت
- بافتن، بافندگی جولاهی
حیاطه
- حیاطه
- نگاهداشتن
حیازت
- حیازت
- جمع کردن
خیاطت
- خیاطت
- درزیگری دوخت و دوز دوزندگی خیاطی
حیازت
- حیازت
- فراهم کردن و به دست آوردن، گرد آوردن، جمع کردن
