- حیابه
- گناه کردن
معنی حیابه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرده داری باروانی
پایگاه یافتن نیک گهری
بهرآبه بهره کسان از آب کناد (قنات) یا رودخانه حقی نسبت بسهمی از آب قنات و غیره
هیزم شکستن
بافتن بافندگی جولاهی، خرامیدن
نگاهداشتن
دوالی که بدان تنگ زین بندند. دوال تنگ
یک خرما غوره، می
پولی که در ازای آب می دهند به ویژه برای زراعت، آب بها، حق الشرب، مقدار آبی که حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات است
پوشنه پوشاننده، اوناکیدن، تک چون تک چاه سایبان، سایه دار، تک چاه، پرتو
نیابت در فارسی جانشینی، ستوانی، نمایندگی گزینستان در تازی نوین در یکی از فرهنگ های فارسی واژه نیابه (بنگرید به نوبه) برابر با نیابه تازی دانسته شده که برداشتی نادرست است نیابه به آرش نیابه یا (نوبت) در تازی پیشینه ندارد. نوبت بار پاس: (آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه) (ابو شکور. لفا اق. 488)، (نیابت)
جاور (حالت)، اندوه، نیاز
زیستن