جدول جو
جدول جو

معنی حکیمه - جستجوی لغت در جدول جو

حکیمه
(دخترانه)
مؤنث حکیم، دانا به علوم مختلف
تصویری از حکیمه
تصویر حکیمه
فرهنگ نامهای ایرانی
حکیمه
مونث حکیم: فرزانه
تصویری از حکیمه
تصویر حکیمه
فرهنگ لغت هوشیار
حکیمه
حکیم، پزشک، دانا، دانشمند، خردمند، فیلسوف، از نام های خداوند
تصویری از حکیمه
تصویر حکیمه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلیمه
تصویر حلیمه
(دخترانه)
مؤنث حلیم، بردبار، شکیبا، نام دایه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حریمه
تصویر حریمه
بی روزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکیمی
تصویر حکیمی
فرزانی ردیک حکمت فلسفه، طبابت پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکیکه
تصویر حکیکه
چیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکومه
تصویر حکومه
داوری میانجگری، فرمانروایی فرماندهی، شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیمه
تصویر حلیمه
زن بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیمه
تصویر شکیمه
دهانه لگام، سرکشی، داد خواهی، شور گیا، زهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیمه
تصویر حلیمه
((حَ مِ))
زن بردبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حکیم
تصویر حکیم
(پسرانه)
دانا به علوم مختلف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حکیم
تصویر حکیم
فرزانه
فرهنگ واژه فارسی سره
دانا، داننده، خردمند، استوار، راست کار، سزاوار، و نامی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
فرزبود فرزان: دریافت آمیغ هر چیزی دانشی که می پردازد به جاورها (احوال) و چگونگی های باشندگان بیرونی یا دیدنی آن چنان که هستند به اندازه توان آدمی سخن استوار آنچه از لگام که زنخ و روی دهان و دو سوی بینی را بپوشاند جانه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکیم
تصویر حکیم
پزشک، دانا، دانشمند، خردمند، فیلسوف، از نام های خداوند
حکیم علی الاطلاق: ذات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکیم
تصویر حکیم
((حَ))
دانشمند، فیلسوف، طبیب، جمع حکماء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورقه حکیمه
تصویر ورقه حکیمه
داد نامه
فرهنگ لغت هوشیار