جدول جو
جدول جو

معنی حکیمه

حکیمه
حکیم، پزشک، دانا، دانشمند، خردمند، فیلسوف، از نام های خداوند
تصویری از حکیمه
تصویر حکیمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حکیمه

حکیمه

حکیمه
بنت امیمه. تابعیه است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از نسل دوم مسلمانان بوده و صحابی پیامبر اسلام را درک کرده ولی خود مستقیماً پیامبر را ندیده است. تابعین با آنکه پیامبر را ندیدند، اما با صحابه ارتباط مستقیم داشته و از آن ها علم، حدیث، و سنت را فراگرفتند. این افراد نقش بسیار مهمی در انتقال میراث دینی و فرهنگی اسلام به نسل های بعد داشتند و بسیاری از بزرگان فقه، تفسیر و حدیث از میان تابعین برخاسته اند.
لغت نامه دهخدا

حکیمه

حکیمه
تأنیث حکیم. زنی حکیم. ج، حکیمات. و در عرب چهار تن این عنوان و لقب دارند که آنان را حکیمات العرب خوانند. رجوع به حکیمات شود
لغت نامه دهخدا