- حکومتی(حُ مَ)
منسوب به حکومت، فرمانداری. استانداری. دارالحکومه. (فرهنگ فارسی معین)
معنی حکومتی - جستجوی لغت در جدول جو
- حکومتی
فرمانداری، استانداری منسوب و مربوط بحکومت، فرمانداری استانداری دار الحکومه
- حکومتی
درباری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حکم دادن، فرمان دادن، در علوم سیاسی فرمانروایی کردن بر یک شهر یا کشور و اداره کردن شئون اجتماعی و سیاسی مردم
حکومت عادله: حکومتی که اساس آن بر عدالت باشد
حکومت عادله: حکومتی که اساس آن بر عدالت باشد
در تازی نیامده ایراختش محکوم شدن شخصی در مناظره یا در دادگاه: محکومیت... در دادگاه مسلم است
امارت، پادشاهی، حکمرانی، دولت، ریاست، سلطنت، صدارت، فرمانروایی، وزارت
داستانی، روایت
