- حَيَاء
- شرم، حیا
معنی حَيَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاداش، پنالتی
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
آسمان
سخاوت
پری، یک برگه
چشم گشاد، یک چشم
خشن بودن، کهنگی
بی طرفی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
کم نور بودن، نامرئی بودن
داستان، تخیّل، توهّم
چالاکی، حیله گری
هیجان، تحریک، شور و شوق
بی طرفی
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
سفیدی
بیان، بیانیه
سفید برفی، سفید
اجرا، عملکرد
سرزندگی، زندگی
بدون شرم، بدون شرمندگی