- حوول
- گذشتن یکسال بر چیزی، حایل شدن میان دو چیز
معنی حوول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حبل، پتیارها سختی ها زیرکان
جمع حسل، سوسمارک ها بچه سوسمار ها
فرانسوی تخمک
حلیم و بردبار و صابر
زفت، کوته بالا
مرد کهنسال
حوصله، چینه دان مرغ
کپیک نر
نو بال نو جوانی که تازه بالیده (بالغ) است، سنگخوارک
هوشیار و زیرک و مطلع
انقلاب و تغییر، گردش
رسیدن وعده چیزی
حاصل شدن، بدست آمدن، پیدا شدن
گواه، پابندان، آهنگ (قصد)، بر گردانیدگی
متغیر گردیدن، دگرگون شدن
قابل تاویل، تفسیر شده
بردبار، شکیبا، حلیم، صبور
تخمک، یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده
حاصل شدن، به دست آمدن، باقی ماندن
حمل ها، بارهای درخت، جمع واژۀ حمل
وحل ها، گل و لای ها، منجلاب ها، جمع واژۀ وحل
آغاز، شروع مثلاً حلول سال نو
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
چم یافته گزاریده و بنگرید به تاویل چم یابنده گزارنده و بنگرید به تاویل تاویل شده، قابل تاویل: چنان بخار میرسد که شاید کلام موول باشد و در تقریر امارت قیامت الغازی باشد و وجه تاویل آنکه مراد از امه در حدیث بطن زمین باشد، (اصول) لفظی که بر معنی مرجوح خود حمل شود بقراین عقلی یا نقلی مانند: یدالله فوق ایدیهم. که در قدرت بکار رود. تاویل کننده شرح دهنده: اما بعد چنین گوید مفسر این کتاب و موول (ماول) این خطاب. . ، جمع موولین
خبر تازه، حکایت
جمع وحل، غلیژن ها لجن ها
داستان کوتاه
Obtainment
получение
Erlangung
отримання