- حوایج
- جمع حاجت، نیازها نیازمندی ها، ابزارها جمع حاجت. نیازها احتیاجها نیازمندیها، کارهای لازم، ما یحتاج مطبخ لوازم آشپز خانه، تره که از آن نانخورش سازند
معنی حوایج - جستجوی لغت در جدول جو
- حوایج
- حاجت ها، نیازمندی ها، نیازها، آرزوها، امیدها، جمع واژۀ حاجت
- حوایج ((حَ یِ))
- جمع حاجت، نیازها، احتیاج ها، کارهای لازم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حاجت
گرد آوردن، فراگرفتن
جمع حائل (حایل) زنان نازا
گرد آوردن، فراگرفتن
حائل ها، مانعها و حجابهای میان دو چیز، چیزهایی که میان دو چیز واقع شود، جمع واژۀ حائل
زن حج گزارنده
گزر زردک از گیاهان لوازم طبخ حوایج آشپزخانه، گزر زردک. توضیح امروزه غالبا (هویج) نویسند. آشپزمانه مانه آشپزی (معلوم نیست لغت کجاست زیرا کتب عربیه و فارسیه برآن مساعدت نمی کنند (فارسیان هویج نویسند) گزر زردک، تره که از آن نانخورش سازند
هویج، مواد مورد نیاز آشپزی
وادیج، چوب بستی که تاک انگور را روی آن می خوابانند، آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان می کنند، شاخۀ تاک
فروشنده حوایج حوایج فروش