حاسه ها، حاس ها، قوه های نفسانی که اشیای را درک می کند و به آثار و اشیای خارجی پی می برد، جمع واژۀ حاسه حواس پنجگانه (خمسه): در علم زیست شناسی بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی
حاسه ها، حاس ها، قوه های نفسانی که اشیای را درک می کند و به آثار و اشیای خارجی پی می برد، جمعِ واژۀ حاسه حواس پنجگانه (خمسه): در علم زیست شناسی بویایی، چشایی، لامسه، شنوایی و بینایی
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند حساب جمّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
شمردن، شماره کردن، شماره، اندازه، در ریاضیات علمی که دربارۀ اعداد، ارقام و قواعد حسابداری بحث می کند حساب جُمَّل (ابجد): حساب حروف هجا که مجموع آن ها در هشت کلمۀ مصنوعی ابجد گنجانده شده و برای ساختن ماده تاریخ در شعر به کار می رود. ابجد
مایل شدن بر گناه، مسلمان شدن، محال گفتن، خداوند شتران نازاینده گردیدن با گشن یافتن، بحال دیگر شدن، بجای دیگر شدن. احوال حول، گشتن سال بر... رسیدن سال را. یکساله شدن، احوال شی ٔ، سال گشت شدن چیز. بحال دیگر یا بجای دیگر گشتن چیز. سالی برآمدن بر چیزی. (تاج المصادر) ، احوال بمکانی، یکسال در آنجا مقیم ماندن. یکسال بر جائی مقام کردن. (تاج المصادر) ، برات دادن. حواله کردن، احوال بر کسی، ضعیف شمردن او، احوال ماء، ریختن آب بر.، احوال بسوط، پیش آمدن بر کسی بتازیانه، احوال لیل، ریختن تاریکی شب بر زمین، احوال بر ظهر دابه، برجستن بر پشت اسب و برنشستن، احوال صبی، یکساله شدن کودک، احوال دار، گذشتن سالها بر خانه و سرای، احوال ناقه، آبستن شدن ناقه بعد ازگشن دادن، احوال عین، کاج و لوچ و حولا گردانیدن چشم. کژچشم کردن. (تاج المصادر بیهقی)
مایل شدن بر گناه، مسلمان شدن، محال گفتن، خداوند شتران نازاینده گردیدن با گشن یافتن، بحال دیگر شدن، بجای دیگر شدن. احوال حول، گشتن سال بر... رسیدن سال را. یکساله شدن، احوال شی ٔ، سال گشت شدن چیز. بحال دیگر یا بجای دیگر گشتن چیز. سالی برآمدن بر چیزی. (تاج المصادر) ، احوال بمکانی، یکسال در آنجا مقیم ماندن. یکسال بر جائی مقام کردن. (تاج المصادر) ، برات دادن. حواله کردن، احوال بر کسی، ضعیف شمردن او، احوال ماء، ریختن آب بر.، احوال بسوط، پیش آمدن بر کسی بتازیانه، احوال لیل، ریختن تاریکی شب بر زمین، احوال بر ظهر دابه، برجستن بر پشت اسب و برنشستن، احوال صبی، یکساله شدن کودک، احوال دار، گذشتن سالها بر خانه و سرای، احوال ناقه، آبستن شدن ناقه بعد ازگشن دادن، احوال عَین، کاج و لوچ و حولا گردانیدن چشم. کژچشم کردن. (تاج المصادر بیهقی)