جدول جو
جدول جو

معنی حوائک - جستجوی لغت در جدول جو

حوائک
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حائکه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بافندگان. نساجان. جولاهان. (ناظم الاطباء). رجوع به حائکه شود، جمع واژۀ حائک. مرد بافنده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
حوائک
جمع حائک، بافندگان جولاهه ها
تصویری از حوائک
تصویر حوائک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حائک
تصویر حائک
بافنده، کسی چیزی را می بافد، نسّاج، پای باف، تننده، جولاهه، بافت کار، جولاه، باف کار
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ)
نعت فاعلی از حوک و حیاکت و حیاک. بافنده. جولاه. جولاهه. جولا. نسّاج. گوفشانه. پای باف. همگر. جشیر. جشیره. بافکار، نعت فاعلی از حیک و حیکان. آنکه خرامد. آنکه گرازان رود. آنکه گاه رفتن دوش و تن جنباند. آنکه گاه رفتن دوشها جنباند و زانوها فراخ نهد
لغت نامه دهخدا
(حَوْ وا)
جولاهه. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حبیکه، بمعنی راه ستاره ها که مسیر آنهاست، راه در ریگ توده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ تِ)
ستورها که نگوالند وعلف آنها را قوت نبخشد، شترمرغ بچگان یا شتر مرغ بچگان ریزه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ شِ)
جمع واژۀ حاشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پی هم آیندگان. (منتهی الارب) ، ریاح حواشک، بادهای مختلف المهب. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) ، بادهای تند یا نرم و سخت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ لِ)
جمع واژۀ حالک، سخت سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حاجت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). این جمع بر خلاف قیاس است یا مولد یا جمع حائجه است. (منتهی الارب). اصمعی در جواز این انکار دارد و استعمال جمع سالم که حاجات است بهتر باشد و جمع مکسر حاجت حاج است، چنانکه هام جمع هامه. (غیاث) (آنندراج). رجوع به حاجت شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حائضه و حائض. (منتهی الارب). رجوع به حائض شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حائط، به معنی بستان دیواربست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حائمه، به معنی زن تشنه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حائنه به معنی بلای مهلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ ءِ)
جمع واژۀ بائکه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به بائکه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حواشک
تصویر حواشک
جمع حاشک، پی هم آیان، بادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوائج
تصویر حوائج
جمع حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوائض
تصویر حوائض
جمع حائضه، دشتانها، زنان در حالت عادت ماهیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوائط
تصویر حوائط
جمع حائط، دیوارها، بستانهای دیوار بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائک
تصویر حائک
بافنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوائل
تصویر حوائل
جمع حائل (حایل) زنان نازا، جمع حائل، زنان نازا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبائک
تصویر حبائک
جمع حبیکه، ریگراه راه های ریگناک
فرهنگ لغت هوشیار