- حنجره
- خشکنای، چاکنای
معنی حنجره - جستجوی لغت در جدول جو
- حنجره
- نای گلو
- حنجره
- عضوی غضروفی که در وسط گردن قرار دارد و حاوی تارهای صوتی است، نای گلو
- حنجره ((حَ جَ))
- نای، حفره ای که در عقب دهان و در زیر حلق واقع است و صوت از آن خارج می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی شده پنجره پنجره
حشره ایست از راسته نیم بالان که سر بزرگ و چهار بال شفاف و نازک دارد و بر روی درختان به سر میبرد و از شیره آنها تغذیه مینماید. جنس نر این حیوان با اعضای مخصوص زیر شکم و کشیدن پاهایش بانها صدای سوت مخصوصی تولید میکند. ماده این حشرات درون پوست درخت تخم میگذارند سیر سیرک
گزنه دو پایه. گزنه سوزان
تنگی
دریچه ای بود در دیوار که ببیرون نگرند مشبکی باشد که در سرایها بر دریچها نهند، هر چه مشبک باشد، تنکه آهنی پر سوراخ، دیده بان کشتی، خانه چوبین که برای درندگان و طیور سازند قفص قفس. یا پنجره لاجورد. آسمان. یا مثل پنجره. مشبک شبکه دریچه دار مغربل
جیرجیرک، حشره ای سبز رنگ و شبیه ملخ که نوع نر آن به وسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی در کشتزارهای غله تولید می کند، سیرسیرک، جرواسک، چزد، جزد، زانه، زلّه
گزنه، گیاهی علفی و خودرو از خانوادۀ نعنا دارای با برگ های کرک دار که در صورت تماس با آن ماده ای اسیدی ترشح می کند و مصرف خوراکی و درمانی دارد،
پارسی تازی گشته تنجیر پاتله پاتیل دیگ مسین
بی شرم زن بد خوی
سرخیی که زنان در روی مالند گلگونه غازه
سرخییی که زنان بر روی مالند غازه
((پَ جِ رِ))
فرهنگ فارسی معین
ساختاری در دیوار اتاق، ساختمان یا وسیله نقلیه برای وارد شدن روشنایی، هوا یا هر دو و دیده شدن قضای بیرون یا درون
((زِ جَ رِ))
فرهنگ فارسی معین
حشره ای است دارای بال نازک و شفاف، روی درختان زندگی می کند و آوازی بلند و طولانی دارد
حشره ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم بانگ کند، سوسک،، جزد، چزد
دریچه، دریچۀ مشبک و سوراخ سوراخ آهنی یا چوبی که در دیوار اتاق یا جای دیگر کار بگذارند
پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
مجرای غذا بین دهان و معده خشکنای حلق گلو حنجره، جمع حلاقم حلاقیم سر خمرز از گیاهان، خرخره خشکنای سبدک سبد کوچک
اتاقی در مدرسه یا کاروان سرا، غرفه، اتاق، خانه، ناحیه
نای غلتان خوشخوان