جدول جو
جدول جو

معنی حنبصه - جستجوی لغت در جدول جو

حنبصه(تَ یُ)
در حرب رو آوردن بر دشمن ببهانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : حنبص، راغ فی الحرب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ یُ)
حنبل (لوبیا) خوردن، حنبل پوشیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حنبل و حنبل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءُ)
رقصیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رقص کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پای کوفتن و دست بر دست زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پای کوفتن و دست بر دست زدن که آواز آید. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برجستن، برفتار آمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لعب و بازی کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). حنبشت الجواری، بازی کردند دختران. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خندیدن. (منتهی الارب). حدیث کردن و خندیدن. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، نقل سخن کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، انس دادن کسی را بسخن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، حنبش علیها، نزا علیها. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
سخت شدن سرما. (اقرب الموارد).
- حنبرهالبرد، سختی سرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آبیاری کردن زمین را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِمْ بِ)
مکر و حیله. (ناظم الاطباء).
- ابوالحنبص، روباه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ صَ)
یک کلمه. (ناظم الاطباء). یک سخن. (آنندراج) : ماسمعت منه نبصه، سخنی از وی نشنیدم. (منتهی الارب). نبسه. رجوع به نبسه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حنبص
تصویر حنبص
روباه از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبصه
تصویر نبصه
واژه
فرهنگ لغت هوشیار