استن حنانه، نام ستونی است که از چوب بود و حضرت رسول پشت بدان تکیه داده خطبه میخواندند و چون منبر مقرر شد و بر منبر برآمدند و خطبه خواندند، از آن ستون ناله برآمد مانند طفلی که از مادر جدا شود. (غیاث) (آنندراج) : استن حنانه از هجر رسول ناله میزدهمچو ارباب عقول. مولوی. گرنبودی چشم دل حنانه را چون بدیدی هجر آن فرزانه را. مولوی
استن حنانه، نام ستونی است که از چوب بود و حضرت رسول پشت بدان تکیه داده خطبه میخواندند و چون منبر مقرر شد و بر منبر برآمدند و خطبه خواندند، از آن ستون ناله برآمد مانند طفلی که از مادر جدا شود. (غیاث) (آنندراج) : استن حنانه از هجر رسول ناله میزدهمچو ارباب عقول. مولوی. گرنبودی چشم دل حنانه را چون بدیدی هجر آن فرزانه را. مولوی
کهنه، دیرینه، فرسوده، کنانه، برای مثال به روزگار تو نو شد ز سر جهان کهن / کنانه گر شود آن هم به روزگار تو باد (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - کنانه)
کُهنِه، دیرینه، فرسوده، کنانه، برای مِثال به روزگار تو نو شد ز سر جهان کهن / کنانه گر شود آن هم به روزگار تو باد (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - کنانه)