جدول جو
جدول جو

معنی حناشور - جستجوی لغت در جدول جو

حناشور(حَ)
دهی است از دهستان شنبه بخش خورموج شهرستان بوشهر. واقع در 72 هزارگزی خاور خورموج و جنوب رود خانه دشت پلنگ. ناحیه ای است کوهستانی، گرمسیری و مالاریائی. دارای 260 تن سکنه. ازچشمه مشروب میشود. محصولاتش خرما، غلات، لیمو، کنجد ولبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنافور
تصویر تنافور
گناه، بزه، گناه نابخشودنی، کسی که به واسطۀ ارتکاب گناه محکوم شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
عضو مجلس سنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
صاحب علم و دانش، عالم، دانشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناشیر
تصویر مناشیر
منشارها، ارّه ها، جمع واژۀ منشار
فرهنگ فارسی عمید
هاشور، نوعی از خطوطباریک چون سایۀ کمرنگ در رسم و نقاشی، حاشورزدن (در نقاشی)
لغت نامه دهخدا
قسمی پارچۀ سفید پنبه ای لطیف تر از کرباس و شبیه به متقال، پارچه ای لطیف تر از کرباس و خشن تر از چلوار
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
ناشسته، شسته نشده، تمیز ناشده، غیرمطهر، تطهیرنشده
لغت نامه دهخدا
تصویری از مناشیر
تصویر مناشیر
جمع منشور، فرمانهای دیوانی، فرمانهای شاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
دانشگر، فاضل، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنافور
تصویر تنافور
محکوم بسبب گناهان (در دین زرتشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناشیر
تصویر تناشیر
سرمشقهای کودکان دبستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
وکیل مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
((س))
عضو مجلس سنا، نماینده مجلس اعیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشور
تصویر ناشور
پارچه نخی چرکتاب مانند متقال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
((~. وَ))
دانشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنافور
تصویر تنافور
((تَ فُ))
تناپور. تناپوهر، در دین زرتشتی نام گناهی است که گناهکار مرتکب آن نمی تواند از پل چینود بگذرد، گناه نابخشودنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
محصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کن شور
تصویر کن شور
آکتیویته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
Senator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
sénateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کثیف و آلوده، نشسته
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
상원의원
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
सीनेटर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
参议员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
senator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
сенатор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
Senator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
сенатор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سناتور
تصویر سناتور
סנאטור
دیکشنری فارسی به عبری