ضبط دیگری است از نائین. رجوع به نائین شود: (به سال 744) ملک اشرف خواست که نائن را که از توابع یزد است غارت کند، (امیر مبارزالدین محمد) شاه مظفر و شاه سلطان را جهت دفع ایشان به نائن فرستاد. ایشان را در راه خبر آمد که بیست هزار مرد ملک اشرف گرد قصبۀ نائن برآمده اند. (تاریخ گزیده ص 638). امیر مبارزالدین محمد از کرمان متوجه یزد شد و چون شنید که ملک اشرف قصد غارت نائن دارد شاه مظفر و شاه سلطان خواهرزادۀ خود را مأمور حفظ نائن کرد. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 82)
ضبط دیگری است از نائین. رجوع به نائین شود: (به سال 744) ملک اشرف خواست که نائن را که از توابع یزد است غارت کند، (امیر مبارزالدین محمد) شاه مظفر و شاه سلطان را جهت دفع ایشان به نائن فرستاد. ایشان را در راه خبر آمد که بیست هزار مرد ملک اشرف گرد قصبۀ نائن برآمده اند. (تاریخ گزیده ص 638). امیر مبارزالدین محمد از کرمان متوجه یزد شد و چون شنید که ملک اشرف قصد غارت نائن دارد شاه مظفر و شاه سلطان خواهرزادۀ خود را مأمور حفظ نائن کرد. (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 82)
نامی از نامهای خدای تعالی. (غیاث) : و در دعا آمده: یا حنان و یا منان. حنان کسی که میپذیرد و قبول میکند از کسی که اعراض کرده است از او و منان کسی که پیش ازسؤال به نوافل و عطایا آغاز کند و این هر دو از صفات ذات باریتعالی هستند. (ناظم الاطباء) : نانش مفرست پیش کز تو واخواست کند بحشر حنان. خاقانی
نامی از نامهای خدای تعالی. (غیاث) : و در دعا آمده: یا حنان و یا منان. حنان کسی که میپذیرد و قبول میکند از کسی که اعراض کرده است از او و منان کسی که پیش ازسؤال به نوافل و عطایا آغاز کند و این هر دو از صفات ذات باریتعالی هستند. (ناظم الاطباء) : نانش مفرست پیش کز تو واخواست کند بحشر حنان. خاقانی
آرزوکننده چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، رحمت کننده. (غیاث). بخشاینده. (منتهی الارب). ذوالرحمه. (اقرب الموارد) (آنندراج). مهربان. (مهذب الاسماء) ، متوجه شوندۀ بر سر تابندۀ خود. (منتهی الارب) (آنندراج). روی آورنده بکسی که اعراض کرده و روی گردانیده از او. (از شرح قاموس) ، تیر که آواز دهد وقت گردانیدن میان انگشتان. (آنندراج) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نوحه کننده و نالان، راه پیداو آشکار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). - حمس حنان، دلاور که او راست آواز بجهت سرعت وی. (منتهی الارب) (آنندراج). بائص له حنین من سرعته. (اقرب الموارد)
آرزوکننده چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، رحمت کننده. (غیاث). بخشاینده. (منتهی الارب). ذوالرحمه. (اقرب الموارد) (آنندراج). مهربان. (مهذب الاسماء) ، متوجه شوندۀ بر سر تابندۀ خود. (منتهی الارب) (آنندراج). روی آورنده بکسی که اعراض کرده و روی گردانیده از او. (از شرح قاموس) ، تیر که آواز دهد وقت گردانیدن میان انگشتان. (آنندراج) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نوحه کننده و نالان، راه پیداو آشکار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). - حمس حنان، دلاور که او راست آواز بجهت سرعت وی. (منتهی الارب) (آنندراج). بائص له حنین من سرعته. (اقرب الموارد)
ضنائن اﷲ، خاصان خلق او. و فی الحدیث: ان ﷲ تعالی ضنائن من خلقه یحییهم فی عافیه و یمیتهم فی عافیه. (منتهی الارب). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضنائن عبارتست از مخصوصان بارگاه حق عزّاسمه و آنان کسانی هستند که او - تقدست اسمائه - از آشکار ساختن و در شمار سایر مردم آوردن آنها خودداری فرماید، برای آنکه قرب و منزلت آنها نزد باری تعالی بسیار است و از نفائس آفرینش محسوبند، چنانکه پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرموده که: ان للّه ضنائن من خلقه البسهم النور الساطع یحییهم فی عافیه و یمیتهم فی عافیه. کذا فی اصطلاحات الصوفیه. و رجوع به تعریفات جرجانی شود
ضنائن اﷲ، خاصان ِ خلق او. و فی الحدیث: ان ﷲ تعالی ضنائن من خلقه یحییهم فی عافیه و یمیتهم فی عافیه. (منتهی الارب). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضنائن عبارتست از مخصوصان بارگاه حق عزّاسمه و آنان کسانی هستند که او - تقدست اسمائه - از آشکار ساختن و در شمار سایر مردم آوردن آنها خودداری فرماید، برای آنکه قُرب و منزلت آنها نزد باری تعالی بسیار است و از نفائس آفرینش محسوبند، چنانکه پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم فرموده که: ان للّه ضنائن من خلقه البسهم النور الساطع یحییهم فی عافیه و یُمیتهم فی عافیه. کذا فی اصطلاحات الصوفیه. و رجوع به تعریفات جرجانی شود