- حمید (پسرانه)
- ستوده، از نامهای خداوند
معنی حمید - جستجوی لغت در جدول جو
- حمید
- ستوده، پسندیده و نامی از نامعالی خدایتعالی
- حمید ((حَ))
- پسندیده، ستوده، مبارک، فرخنده
- حمید
- ستوده، پسندیده، در علوم ادبی در علم عروض بحری که از دو بار مفعولات مستفعلن مفعولات تشکیل شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث حمید: فرخنده، از نام های تازی مونث حمید ستوده پسندیده اخلاق حمیده
پسندیده، درخور ستایش
مبالغت کردن، پی در پی ستودن
حمد کردن، ستایش کردن، ستودن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
انتظار، آرزو، تکیه گاه، محل پناه، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن،
آهن تیز، برنده، تند تیز، برنده، تند
تنها، دور، منفرد
آرزو، خواسته آرزو، رجا، آرمان، متوقع
فرزنده زاده، پسر پسر
سرخک: سرخه از گیاهان جمع حمار خران دراز گوشان
مروت، غیرت
ستوده ستاینده
جمع حمیده خوبیها خصلتهای نیکو
ستایش کننده
پرهیز، نگاهداری
قریب و خویشاوند
بار بر سر یا به پشت، پسر خوانده سر راهی، بیگانه، خس بر آب، پایبندان (ضامن)، زه، ابر پر باران
آرد، پیه گداخته، تنور
شجاع، دلاور، شدید
سنگدل، زیرک
محصول، کشت و دروده
پارسی تازی گشته سفید آرد سفید
حمار، خر، جانوری چهارپا و کوچک تر از اسب با گوش های دراز و یال کوتاه، الاغ، درازگوش
پسری پسر، نوه، فرزندزاده
خصلت های پسندیده، خوبی ها
غیرت، حمیت، ناموس پرستی، رشک
آنچه از مزرعه درو کرده باشند، درو شده
پرهیز دادن بیمار از آنچه برایش ضرر دارد، ویژگی آنچه حفظ و نگه داری شود