جدول جو
جدول جو

معنی تحمید

تحمید
(اِ تِ)
مبالغت کردن. (تاج المصادر بیهقی). مبالغۀ حمد. (زوزنی). نیک ستودن. (دهار). نیک ستودن و پی درپی ستایش کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نیک ستودن و پی درپی ستودن. (فرهنگ نظام) :
از سخای تو زبان همه کس
بر تو جاری به ثنا و تحمید.
سوزنی.
چو دولت بایدم، تحمید ذات مصطفی گویم
که در دریوزه صوفی گرد اصحاب کرم گردد.
سعدی.
، بسیار حمد گفتن خدا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ثنا گفتن خدای را پیاپی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) :
همیشه تا بسر خطبه ها بود تحمید
همیشه تا زبر نامه ها بود عنوان.
فرخی.
، الحمد للّه گفتن. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا