جدول جو
جدول جو

معنی حملت - جستجوی لغت در جدول جو

حملت(حَ لَ)
حمله:
حربگه مرد سخندان بسی
صعب تر از معرکۀ حملت است.
ناصرخسرو.
رجوع به حمله شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمله
تصویر حمله
حامل ها، حمل کنندگان، میوده داران، جمع واژۀ حامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
غیرت، حمیت، ناموس پرستی، رشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمات
تصویر حمات
حامی ها، پشتیبان ها، حمایت کننده ها، اولاد حام بن نوح، جمع واژۀ حامی
فرهنگ فارسی عمید
خوراکی که از تخم مرغ و گوجه فرنگی یا برخی مواد دیگر تهیه می شود مثلاً املت قارچ، املت سیب زمینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالت
تصویر حالت
وضع، حال و کیفیتی که در کسی یا چیزی وجود دارد، کیفیت، چگونگی، طبع، طور، در تصوف وجد، طرب، در تصوف حال و کیفیتی که بی اختیار به سالک دست می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
پرهیز دادن بیمار از آنچه برایش ضرر دارد، ویژگی آنچه حفظ و نگه داری شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمرت
تصویر حمرت
سرخی، رنگ سرخ،
باد سرخ، سرخ باد، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادرو، باد دژنام، بادشنام، بادژ، بادر، باد ژفا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمله
تصویر حمله
یورش، هجوم در جنگ،
در پزشکی صرع، در پزشکی اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن مانند قلب یا مغز،
کنایه از اعتراض یا انتقاد شدید
حمله آوردن: هجوم آوردن، یورش آوردن
حمله بردن: هجوم بردن، یورش بردن
حمله کردن: هجوم بردن، یورش بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حملات
تصویر حملات
جمع حمله، تاخت ها تازها جمع حلمه تاختنها تاختها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمات
تصویر حمات
جمع حامی پشتیبانان نگهدارندگان نگهبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیلت
تصویر حیلت
مکر، حیله، تدبیر، بهانه، فریب، دستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله
تصویر حمله
آهنگ بر دشمن در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به حمل، قضیه ایست که حکم بوقوع و لا وقوع نیست در آن مشروط بشرط و مقید بقیدی نباشد: (مردم جانورست) یا (مردم جانور نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
مروت، غیرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املت
تصویر املت
نیمرو، خوراکی از تخم مرغ و گوجه فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالت
تصویر حالت
وضع، شان، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
جای فرود آمدن، زمان فرود آمدن، منزل مقام جای باش، کوی برزن: اندر شهر کوشکها بود و بعضی محلتها پراکنده دور از یکدیگر باشند، جمع محلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمرت
تصویر حمرت
رنگ سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله
تصویر حمله
((حَ مَ لَ))
جمع حامل، حمل کنندگان، برندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمرت
تصویر حمرت
((حُ رَ))
سرخی، قرمزی، رنگ سرخ، قرمز، نوعی آماس در بدن، باد سرخ، سرخ باد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حملات
تصویر حملات
((حَ مَ))
جمع حمله، تاخت ها، تاختن ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله
تصویر حمله
((حَ لِ یا لَ))
آهنگ جنگ کردن، هجوم بردن، هجوم، یورش، غش (پزشکی)، دفعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیلت
تصویر حیلت
((لَ))
قدرت، توانایی، چاره، فریب، نیرنگ، حیله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمیت
تصویر حمیت
((حَ یَّ))
مروت، جوانمردی، غیرت، رشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حالت
تصویر حالت
((لَ))
چگونگی، وضع، خوشی، سرمستی، کیفیت نواختن قطعات موسیقی به شرط حفظ اصل آن، در نمایش تجسم افکار و احساسات به وسیله حرکات متناسب چهره و بدن، در عرفان، وجد، طرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از املت
تصویر املت
((اُ لِ))
خوراکی است فوری که بیشتر از تخم مرغ و گوجه فرنگی و روغن تهیه کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله
تصویر حمله
آفند، تاختن، تازش، تک، تاخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حالت
تصویر حالت
سان، کنونه، فتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حملات
تصویر حملات
آفندها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمله
تصویر حمله
Attack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حالت
تصویر حالت
Modality, Mode, Mood
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمله
تصویر حمله
атака
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حالت
تصویر حالت
модальность , режим , настроение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حالت
تصویر حالت
Modalität, Modus, Stimmung
دیکشنری فارسی به آلمانی