گرمابه. مذکر است. (از منتهی الارب). ج، حمامات. (منتهی الارب). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج). - امثال: رستم در حمام، نقش در حمام. اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست که دیگران همه نقشند بر در حمام. ؟ مثل حمام جن است، یعنی یکی از یکی درازترند. مثل حمام زنانه، که همگی در آن واحد سخن گویند
گرمابه. مذکر است. (از منتهی الارب). ج، حمامات. (منتهی الارب). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج). - امثال: رستم در حمام، نقش در حمام. اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست که دیگران همه نقشند بر در حمام. ؟ مثل حمام جن است، یعنی یکی از یکی درازترند. مثل حمام زنانه، که همگی در آن واحد سخن گویند
کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامه یکی آن. و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است. مانند حیه. (منتهی الارب). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تأنیث. (اقرب الموارد). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است. (اقرب الموارد). - بیض الحمام، نوعی است از انگور پردانه. (اقرب الموارد). - حمام الحرم، کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است. (اقرب الموارد). - حمام الرسل، کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامۀ پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد). - حمام مطوقه، مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا) : آوردت از رزان و بحمام برد باز واندر کفت نهاد حمام مطوقه. سوزنی. - رعی الحمام، گیاهی است. (اقرب الموارد). - ساق الحمام، گیاهی است. (اقرب الموارد). - عنق الحمام، رنگی است بین قرمزی و کبودی. (از اقرب الموارد). مثل گردن کبوتر
کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامه یکی آن. و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است. مانند حیه. (منتهی الارب). و تاء در آن برای دلالت بر وحدت است نه بر تأنیث. (اقرب الموارد). کسایی گوید: حمام کبوتر بری است و یمام کبوتر خانگی و اصمعی گوید: یمام کبوتر وحشی است و آن نوعی از پرندگان صحرایی است. (اقرب الموارد). - بیض الحمام، نوعی است از انگور پردانه. (اقرب الموارد). - حمام الحرم، کبوتری که در حرم مکه خانه و لانه و مسکن دارد و این مثل است در احترام و مصونیت، زیرا شکار چنین کبوتری حرام است. (اقرب الموارد). - حمام الرسل، کبوترانی که به آنها رسالت و پیغام بری را آموخته اند و نامۀ پیغام را بگردن آنها آویزند و بهر کسی که خواهند پرواز دهند و آن ها میروند و با پاسخ برمیگردند. (اقرب الموارد). - حمام مطوقه، مجازاً شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا) : آوردت از رزان و بحمام برد باز واندر کفت نهاد حمام مطوقه. سوزنی. - رعی الحمام، گیاهی است. (اقرب الموارد). - ساق الحمام، گیاهی است. (اقرب الموارد). - عنق الحمام، رنگی است بین قرمزی و کبودی. (از اقرب الموارد). مثل گردن کبوتر
دهی از دهستان یعقوب وندپاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم است. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمۀ حمام و رود زال. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ پاپی می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان یعقوب وندپاپی بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد. تپه ماهور و گرم است. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمۀ حمام و رود زال. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ پاپی می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد و خرابه های یک شهر قدیم در حومه های آن یافت شود. (قاموس الاعلام)
نام یک قصبه و اسکله ای است در ساحل شرقی تونس و 3000 تن نفوس دارد. روغن زیتون و گندم از این محل صادر میشود. یک سور گرداگرد وی را فراگرفته در بیرون سور باغها و بستانهای دلگشا و باصفا دارد ونیز بناهای عالی در آن مشاهده میگردد و خرابه های یک شهر قدیم در حومه های آن یافت شود. (قاموس الاعلام)
دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران. معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب از رود خانه جاجرود و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران. معتدل و دارای 200 تن سکنه است. آب از رود خانه جاجرود و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
منسوب به حمام. گرمابه بان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حافظ حمام. (اقرب الموارد). گرمابه دار. (فرهنگ فارسی معین) ، صاحب حمام. (از اقرب الموارد) ، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند. (فرهنگ فارسی معین)
منسوب به حمام. گرمابه بان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حافظ حمام. (اقرب الموارد). گرمابه دار. (فرهنگ فارسی معین) ، صاحب حمام. (از اقرب الموارد) ، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند. (فرهنگ فارسی معین)