- حمام
- گرمابه
معنی حمام - جستجوی لغت در جدول جو
- حمام
- کبوتر، هر نوع مرغ طوقدار گرمابه، محل شستن سر و بدن گرمابه، محل شستن سر و بدن
- حمام
- محلی برای شستشوی بدن، گرمابه
- حمام
- کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
- حمام ((حَ))
- کبوتر، جمع حمائم
- حمام ((حَ مّ))
- گرمابه، جمع حمامات
حمام زنانه: کنایه از جای شلوغ و پر سر و صدا
- حمام
- قضا و قدر، مرگ، موت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرمابان گرمابه دار گرمابه دار گرمابه بان، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند
ماهلو از گیاهان
هل هیل از گیاهان هل
صاحب حمام، گرمابه دار، گرمابه بان
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
گرمابه دار، گرمابه بان، حقو قی که به گرمابه دار ده یا قریه دهند
تب کردن، اندوهاندن، گرم کردن آب، سیاه گرداندن
باربر، بارکش، ترابر
نابایسته، ناروا، ناشایست
آزگار، همه، پایان، هماد
مالیدنی، ابر بی باران، سرخاب از آرایه ها، جمع دمیمه، زنان پست
حق، واجب، حرمت، آبرو
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ارجمند، دارای مقام و منزلت، دارای فضایل، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
پیشوا
استخوانهای پوسیده
ریسمان، افسار لگام ، پیشوا رهبر گیاه بلند رشته ای که در جوف بینی شتر کنند و بروی مهار بندند، مهار عنان (شتر و اسب) جمع ازمه
یز از گیاهان
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
منع کردن، ممنوع کردن چیزی را، ناروا شدن، حرام بودن
خونگیر
تاکی، تا چند
شمشیر بران، تیز
باربند، کسی که بار بندد
پیشوا، پیشنماز، پیشرو روبرو، جلو
حاکمین، فرمانفرمایان و فرمانروایان، داوران، حاکمان
گاو زبان از گیاهان، سیاه از رنگ ها گاو زبان
پودنه بستانی