- حلوانی
- حلوا فروش
معنی حلوانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جانوری، ددوش
حلوا پز حلوا فروش
جانوری
مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
حلوا پز، حلوافروش، برای مثال تو خواهی آستین افشان و خواهی روی در هم کش / مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی (سعدی۲ - ۶۰۸) ، آغشته به حلوا، علاقه مند به حلوا، برای مثال معده حلوایی بود حلوا کشد / معده صفرایی بود سرکا کشد (مولوی۱ - ۸۱۵)
Animal
животный
tierisch
тваринний
zwierzęcy
animal
animale
animal
animal
dierlijk
حيوانيٌّ
חייתי
hayvansal
mnyama
حیوانی
عطا و مژدگانی
هندسی
برادرانه منسوب به اخوان برادرانه دوستانه
ناباوری به جانT عدم اعتقاد به روح
سه چنگی سازنده بلبان
منسوب بدیوان درباری و دربار پادشاه