دهی از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان که در کنار شطالعرب واقع است. سکنۀ آن 120 تن و آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آن حنا و مختصری انگور و خرما و شغل اهالی غرس نخل و ماهی گیری و گلاب گیری و حصیربافی است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ نصار می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان که در کنار شطالعرب واقع است. سکنۀ آن 120 تن و آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آن حنا و مختصری انگور و خرما و شغل اهالی غرس نخل و ماهی گیری و گلاب گیری و حصیربافی است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ نصار می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
سوگند خوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار) (از ترجمان عادل). حلف. حلف. محلوف. محلوفه. محلوفاء همه مصادرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). حلف بفتح و سکون لام یا کسر آن به معنی سوگندی است که بدان پیمان بندند. سپس هر گونه سوگندرا یمین و حلف نامیدند. چنانچه در مضمرات ذکر کرده و با این وصف حلف و یمین دو لفظ مرادف یکدیگر باشند. چنانچه در جامعالرموز هم بهمین نحو بیان کرده. در جامعالرموز در فصل سوگند گفته است: سوگند موقت، سوگندیست که وقت و تعیین آن در آن تصریح شده باشد. و سوگند جاودانی، آن است که همیشگی آن در آن تصریح شده. و سوگند مطلق نامعلوم، آن است که وقت و همیشگی و یا غیر آن در آن قید نشده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
سوگند خوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار) (از ترجمان عادل). حِلف. حَلِف. محلوف. محلوفه. محلوفاء همه مصادرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). حلف بفتح و سکون لام یا کسر آن به معنی سوگندی است که بدان پیمان بندند. سپس هر گونه سوگندرا یمین و حلف نامیدند. چنانچه در مضمرات ذکر کرده و با این وصف حلف و یمین دو لفظ مرادف یکدیگر باشند. چنانچه در جامعالرموز هم بهمین نحو بیان کرده. در جامعالرموز در فصل سوگند گفته است: سوگند موقت، سوگندیست که وقت و تعیین آن در آن تصریح شده باشد. و سوگند جاودانی، آن است که همیشگی آن در آن تصریح شده. و سوگند مطلق نامعلوم، آن است که وقت و همیشگی و یا غیر آن در آن قید نشده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
کوتاه فربه. (مهذب الاسماء). کوتاه و درشت سطبر و بی خیر و در آن پنج لغت دیگر آمده. حیفسی. حفیساء. حفاسی. حیفساء. حفیسی، مرد بسیارخوار کلان شکم که بی سبب خشم گیرد و باز خوشنود شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
کوتاه فربه. (مهذب الاسماء). کوتاه و درشت سطبر و بی خیر و در آن پنج لغت دیگر آمده. حیفسی. حفیساء. حفاسی. حیفساء. حفیسی، مرد بسیارخوار کلان شکم که بی سبب خشم گیرد و باز خوشنود شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابن غالب شیبانی. از دلاوران و سران معروف است که در خراسان بود و در وقایع جنید با ترکان در حدود سمرقند و ماوراءالنهر شرکت داشت و با سوره بن حر به سال 112 هجری قمری بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی) (الکامل ابن اثیر ضمن حوادث سال 112 ه. ق)
ابن غالب شیبانی. از دلاوران و سران معروف است که در خراسان بود و در وقایع جنید با ترکان در حدود سمرقند و ماوراءالنهر شرکت داشت و با سوره بن حر به سال 112 هجری قمری بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی) (الکامل ابن اثیر ضمن حوادث سال 112 هَ. ق)
حلس. پلاس. (دهار). گلیم سطبر که بر پشت شتر زیر برذعه نهند و در خانه زیر فرش های فاخره افکنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). نمدزین. (دستوراللغه). ج، احلاس، حلوس، حلسه، تیر چهارم قمار و آن چهار بخش دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، عهد و میثاق. (اقرب الموارد). پیمان. حلف، مهتر قوم. (منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ مردم. (از اقرب الموارد) ، هوحلس بیته، یعنی نمیگذارد خانه را. (منتهی الارب) (آنندراج). خانه نشین. ج، احلاس: فکونوا احلاس بیوتکم. (تاریخ بیهقی ص 56) (آنندراج). - ام حلس، ماده خر. (از منتهی الارب)
حَلَس. پلاس. (دهار). گلیم سطبر که بر پشت شتر زیر برذعه نهند و در خانه زیر فرش های فاخره افکنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). نمدزین. (دستوراللغه). ج، احلاس، حلوس، حلسه، تیر چهارم قمار و آن چهار بخش دارد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، عهد و میثاق. (اقرب الموارد). پیمان. حلف، مهتر قوم. (منتهی الارب) (آنندراج). بزرگ مردم. (از اقرب الموارد) ، هوحلس بیته، یعنی نمیگذارد خانه را. (منتهی الارب) (آنندراج). خانه نشین. ج، احلاس: فکونوا احلاس بیوتکم. (تاریخ بیهقی ص 56) (آنندراج). - ام حلس، ماده خر. (از منتهی الارب)
گیاهی است علفی و دو ساله از تیره چتریان بارتفاع 20 تا 60 سانتیمتر که در اکثر نقاط خصوصا در نواحی بحر الرومی (و همچنین ایران) فراوان است. این گیاه جزو سبزیها خوراکی است و در اغذیه مصرف میشود. ریشه اش راست و خاکستر قهوه یی و درونش سفید رنگ است. ساقه اش مایل برنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم میباشند. گلها یش کوچک و سفید مایل بزردند. میوه اش کوچک و قهوه یی رنگ و دارا خطوطی سفید است. ریشه و برگ میوه این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره آن بعنوان مقوی و ضد تب بکار میرود کرویز اپیوس کرفشا اوداسالیون سلزی سلدهری اجمود. یا کرفس آبی. یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها میروید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت بکار میرود کرفس الما جرجیر الما قره العین. یا کرفس بری. یا کرفس بستانی. یا کرفس بیابانی. یا کرفس تربی گونه ای کرفس که ریشه ای مانند چغندر یا ترب مواد غذایی اندوخته میکند و حجیم میشود. ریشه اش را مانند ترب و چغندر میخورند کرفس شلغمی کرفس لفتی شلغمی کرویزی کرفس ریشه. یا کرفس جبلی. یا کرفس خوراکی. یا کرفس رومی. یا کرفس ریشه. یا کرفس زراعتی. یا کرفس شلغمی. یا کرفس صحرایی. گونه ای کرفس خود رو که در مزارع میروید و در تداوی مصرف میشود کرفس بری کرفس بیابانی سمرینون خرس گیاه کرفس وحشی. توضیح: گونه ای از این نوع کرفس که در کنار مردابها و رود خانه ها میروید بنام کرفس آبی مشهور است. یا کرفس عطری. گونه ای کرفس که دارا گلها سفید و ساقه مخطط و برگها نرم است. گلها این گونه کرفس دارا عطری مطبوع میباشد کرفس مشک یا کرفس فرنگی. نوعی کرفس که در زمان ناصر الدین شاه از اروپا بایران وارد شد و رواج یافت (الماثر و الاثار)، یا کرفس کوهی. گونه ای کرفس که در دامنه تپه ها و نواحی کوهستانی میروید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان مدر ضد اسکوربوت مصرف میشود کرفس جبلی کرفس الجبل داغ کرویزی. یا کرفس لفتی. یا کرفس مشک. یا کرفس معمولی. یا کرفس نبطی. یا کرفس وحشی
گیاهی است علفی و دو ساله از تیره چتریان بارتفاع 20 تا 60 سانتیمتر که در اکثر نقاط خصوصا در نواحی بحر الرومی (و همچنین ایران) فراوان است. این گیاه جزو سبزیها خوراکی است و در اغذیه مصرف میشود. ریشه اش راست و خاکستر قهوه یی و درونش سفید رنگ است. ساقه اش مایل برنگ سبز بی کرک است و برگها شفاف و اندکی ضخیم میباشند. گلها یش کوچک و سفید مایل بزردند. میوه اش کوچک و قهوه یی رنگ و دارا خطوطی سفید است. ریشه و برگ میوه این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره آن بعنوان مقوی و ضد تب بکار میرود کرویز اپیوس کرفشا اوداسالیون سلزی سلدهری اجمود. یا کرفس آبی. یکی از گونه های کرفس است که در کنار مردابها میروید و در تداوی بعنوان مدر و ضد اسکوربوت بکار میرود کرفس الما جرجیر الما قره العین. یا کرفس بری. یا کرفس بستانی. یا کرفس بیابانی. یا کرفس تربی گونه ای کرفس که ریشه ای مانند چغندر یا ترب مواد غذایی اندوخته میکند و حجیم میشود. ریشه اش را مانند ترب و چغندر میخورند کرفس شلغمی کرفس لفتی شلغمی کرویزی کرفس ریشه. یا کرفس جبلی. یا کرفس خوراکی. یا کرفس رومی. یا کرفس ریشه. یا کرفس زراعتی. یا کرفس شلغمی. یا کرفس صحرایی. گونه ای کرفس خود رو که در مزارع میروید و در تداوی مصرف میشود کرفس بری کرفس بیابانی سمرینون خرس گیاه کرفس وحشی. توضیح: گونه ای از این نوع کرفس که در کنار مردابها و رود خانه ها میروید بنام کرفس آبی مشهور است. یا کرفس عطری. گونه ای کرفس که دارا گلها سفید و ساقه مخطط و برگها نرم است. گلها این گونه کرفس دارا عطری مطبوع میباشد کرفس مشک یا کرفس فرنگی. نوعی کرفس که در زمان ناصر الدین شاه از اروپا بایران وارد شد و رواج یافت (الماثر و الاثار)، یا کرفس کوهی. گونه ای کرفس که در دامنه تپه ها و نواحی کوهستانی میروید و مانند کرفس بیابانی در تداوی بعنوان مدر ضد اسکوربوت مصرف میشود کرفس جبلی کرفس الجبل داغ کرویزی. یا کرفس لفتی. یا کرفس مشک. یا کرفس معمولی. یا کرفس نبطی. یا کرفس وحشی