جدول جو
جدول جو

معنی حلف - جستجوی لغت در جدول جو

حلف
سوگند خوردن، قسم خوردن، سوگند، قسم
تصویری از حلف
تصویر حلف
فرهنگ فارسی عمید
حلف
(تَ)
سوگند خوردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حلف
(تَ صَ مُ)
سوگند خوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (دهار) (از ترجمان عادل). حلف. حلف. محلوف. محلوفه. محلوفاء همه مصادرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). حلف بفتح و سکون لام یا کسر آن به معنی سوگندی است که بدان پیمان بندند. سپس هر گونه سوگندرا یمین و حلف نامیدند. چنانچه در مضمرات ذکر کرده و با این وصف حلف و یمین دو لفظ مرادف یکدیگر باشند. چنانچه در جامعالرموز هم بهمین نحو بیان کرده. در جامعالرموز در فصل سوگند گفته است: سوگند موقت، سوگندیست که وقت و تعیین آن در آن تصریح شده باشد. و سوگند جاودانی، آن است که همیشگی آن در آن تصریح شده. و سوگند مطلق نامعلوم، آن است که وقت و همیشگی و یا غیر آن در آن قید نشده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
حلف
(حَ لَ)
دهی از دهستان قصبۀ نصار بخش قصبۀ معمرۀ شهرستان آبادان که در کنار شطالعرب واقع است. سکنۀ آن 120 تن و آب آن از شطالعرب و لوله کشی خسروآباد. محصول آن حنا و مختصری انگور و خرما و شغل اهالی غرس نخل و ماهی گیری و گلاب گیری و حصیربافی است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ نصار می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
حلف
(حَ لَ)
حلفاء. گیاه دوخ. (منتهی الارب). رجوع به حلفاء شود
لغت نامه دهخدا
حلف
(حُ)
جمع واژۀ حلفاء. رجوع به حلفاء شود
لغت نامه دهخدا
حلف
(حُ لُ)
جمع واژۀ حلفاء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به حلفاء شود
لغت نامه دهخدا
حلف
سوگند خوردن
تصویری از حلف
تصویر حلف
فرهنگ لغت هوشیار
حلف
((حِ))
سوگند، قسم، عهد، پیمان، جمع احلاف
تصویری از حلف
تصویر حلف
فرهنگ فارسی معین
حلف
((حَ))
سوگند خوردن، قسم یاد کردن
تصویری از حلف
تصویر حلف
فرهنگ فارسی معین
حلف
سوگند، قسم، پیمان، عهد، سوگند خوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلفا
تصویر حلفا
حلیف ها، هم پیمانان، جمع واژۀ حلیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلفاء
تصویر حلفاء
گیاهی مانند نی با شاخه های باریک و برگ های دراز و نازک که از شاخه های آن حصیر و پرده های حصیری می بافتند، دوخ، دخ، روخ
فرهنگ فارسی عمید
(حُ فُ)
داربزین که تکیه گاه باشد. (منتهی الارب). درابزین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ صَیْ یُ)
یک بار قسم خوردن. (غیاث) (شرح نصاب)
لغت نامه دهخدا
(حَ لِ / لَ فَ)
یک بن از حلفاء یعنی گیاه دوخ. (منتهی الارب). یکی حلف و آن گیاهی است که در آب روید. (از اقرب الموارد). رجوع به حلف و حلفاء شود
لغت نامه دهخدا
(حُ لَ)
جمع واژۀ حلیف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سوگندخوردگان. (غیاث) : عبادۀ صامت... را حلفاء بودند از جهودان... گفت: اگر فرمائی تا این جماعت که حلفاء منند... بیارم. (ابوالفتوح رازی). رجوع به حلیف شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کنیز بی شرم بسیار فریاد. ج، حلف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حلف. گیاه دوخ. (منتهی الارب). لوخ. گز. (غیاث). گیاهی است که کناره های آن تیز مانند کناره های شاخ درخت خرماست و در آب روید. (از اقرب الموارد). نوعی از بردی است که حصیر و امثال آن از او ترتیب میدهند. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به تذکرۀ ضریر انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(حِ لَ)
متکبر بسیار گوشت که جابجا گوشت پاره هااز بدن وی برآمده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گوسفند بسیار گوشت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دلیر آهسته روی آهسته رفتن، جمع دلوف، آله ها، عقاب ها، ماده شتران گرانبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلف
تصویر بلف
سخن لاف و گزاف، توپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلف
تصویر زلف
موی سر، گیسو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلف
تصویر جلف
سفیه و خودسر و بیباک، فرومایه و احمق
فرهنگ لغت هوشیار
حد، لب، کناره، لبه، کرانه، تیزی، جانب کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود کلمه، سخن گفتن، کلمه ای که قبل از ترکیب با کلمه دیگر معنی مستقل از آن مفهوم نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتف
تصویر حتف
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلف
تصویر آلف
خوگر انگلیسی اسپست
فرهنگ لغت هوشیار
کنیز بی شرم و جنجالی، جمع حلیف، هم سوگندان همراهان جمع حلیف هم عهدان هم پیمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلفا
تصویر حلفا
جمع حلیف هم عهدان هم پیمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذف
تصویر حذف
افتاده، افتادگی، سقط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلفاء
تصویر حلفاء
((حَ))
گیاهی که از آن حصیر سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرف
تصویر حرف
سخن، بندواژه، وات، واج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حذف
تصویر حذف
زدایش، ستردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حلق
تصویر حلق
گلو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیف
تصویر حیف
افسوس
فرهنگ واژه فارسی سره