جدول جو
جدول جو

معنی حلبات - جستجوی لغت در جدول جو

حلبات
مئآت الوف الوف در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین. (رسائل اخوان الصفا) (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
حلبات
(حَ لَ)
جمع واژۀ حلبه. (منتهی الارب). رجوع به حلبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حبات
تصویر حبات
حبه ها، یک دانه ها، یک حب ها، جمع واژۀ حبه
فرهنگ فارسی عمید
(غَ لَ)
جمع واژۀ غلبه. (غیاث اللغات). رجوع به غلبه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ / حَ)
جمع واژۀ حربه. (منتهی الارب). فسادهای دین، نیزه زنیها، سلب های مال کسان
لغت نامه دهخدا
(حَ صَ)
سنگهای ریزه
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حبله. اوراق سمر، نوعی از پیرایه های حمیل
لغت نامه دهخدا
(حِ)
حلبلاب لاغیه است. و گویند لبلاب کبیر است. رجوع به لبلاب شود
لغت نامه دهخدا
(حُلْ لَ)
گیاهی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و آن مانند ماش است. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقهحلباه، ماده شتر شیردار. (منتهی الارب) (آنندراج).
- ناقه حلباه رکباه، ناقۀ دوشیدنی و برنشستنی. (منتهی الارب) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
ماده شتر شیردار. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
جمع واژۀ حلقه. (منتهی الارب). رجوع به حلقه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
جمع واژۀ حلمه. (منتهی الارب) (از مهذب الاسماء). رجوع به حلمه شود
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حلوه. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حلوه شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ با)
جمع واژۀ حبه: چون مرغ در التقاط حبات ایشان را به منقارنقار برمیچیدند. (ترجمه تاریخ یمینی چاپی ص 350)
لغت نامه دهخدا
جمع غلبه، چیرگی زبر دستی ها چیره شدن کسی بر کسی پیروز گشتن، چیرگی پیروزی، استیلا تسلط، کثرت فراوانی بسیاری، کثرت استعمال شیوع، گروه بسیار جمعیت ازدحام، بانگ فریاد. یا غلبه دم، جمع شدن خون در وریدها و شریان های یک عضو هجوم خون در یک عضو احتقان. یا غلبه روییدن، پر پشت روییدن، یا غلبه خون (دم) فشار خون اشتداد دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبات
تصویر حبات
جمع حبه، برزها تخمک ها جمع حبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقات
تصویر حلقات
جمع حلقه، زرفین ها چمبرها جمع حلقه
فرهنگ لغت هوشیار