بر دو زانو نشستن. (اقرب الموارد) (آنندراج) : حلب الرجل، جلس علی رکبتیه. (اقرب الموارد) ، فراهم آمدن از هر سو. (اقرب الموارد) (از آنندراج) : حلب القوم حلباً و حلوباً، اجتمعوا علی کل وجه. (از اقرب الموارد) ، دوشیدن. (آنندراج). حلب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). حلاب. (اقرب الموارد)
بر دو زانو نشستن. (اقرب الموارد) (آنندراج) : حلب الرجل، جلس علی رکبتیه. (اقرب الموارد) ، فراهم آمدن از هر سو. (اقرب الموارد) (از آنندراج) : حلب القوم حلباً و حلوباً، اجتمعوا علی کل وجه. (از اقرب الموارد) ، دوشیدن. (آنندراج). حَلَب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). حِلاب. (اقرب الموارد)
شهر بزرگی است ازشام، خرم و آبادان و با مردم و خواستۀ بسیار و یکی باره دارد که سوار بر سر وی گرداگرد وی بگردد. (حدود العالم). شهری بزرگ است که هوایی خوش و آبی سالم وگوارا دارد. این شهر در آغاز قصبۀ ’جند قنسرین’ بوده است. گویند حضرت ابراهیم در این مکان روزهای جمعه گوسفندان خود را میدوشید و شیر آنها را بفقرا و مستمندان صدقه میداد و فقرا ’حلب حلب’ یعنی ’دوشید دوشید’ میگفتند از این رو به این نام خوانده شد. به این وجه تسمیه، اعتباری نیست، زیرا حضرت ابراهیم و مردم شام در زمان وی عرب نبودند. گروهی دیگر گویند که حلب و حمص و برذعه سه برادر از فرزندان عملیق بودند و هریک شهری را بنیاد گذاردند که بنام خود آنها نامیده شد. بطلمیوس گوید: طول شهر حلب 69 درجه و 30 دقیقه وعرض آن 35 درجه و 25 دقیقه است و در اقلیم چهارم قرار گرفته و طالع آن عقرب است. و ابوعون در زیج خود گوید: طول حلب 63 درجه و عرض آن 34 درجه و ثلث و در اقلیم چهارم است. حلب شهری است از سوریه دارای 407612تن جمعیت. نام این شهر در وثائقی که بهزارۀ دوم پیش از میلاد برمیگردد آمده است. و از آنجا که در راه کاروانهایی قرار گرفته که از سرزمین شام به عراق مسافرت میکنند، اهمیت و شهرت کسب کرده است. این شهر مرکزکشور حیثیان بود و تا اوان حکومت بیزنطی اعتبار و اهمیت آن ادامه داشت. عربان در قرن هفتم هجری و سلجوقیان ترک در قرن یازدهم هجری بر آن مستولی گردیدند. وصلیبی ها در 1124 میلادی آنرا محاصره کردند و صلاح الدین ایوبی 1183 و مغول ها در 1260- 1401 میلادی و عثمانی ها در 1517- 1832 و 1840- 1920 میلادی و مصریها در 1832- 1840 میلادی بر این شهر استیلا یافتند. مهمترین محصولات این شهر ابریشم و پارچه های پنبه ای است و پشم و پوست و میوجات از کالاهای بازرگانی آن بشمار میرود. از مهمترین آثار باستانی آن قلعۀ مشهور و مسجدجامع و برج و باروی شهر و ساختمانهای چندی است مربوط به دورۀ ایوبیان و ممالیک. (الموسوعهالعربیه المیسره). و رجوع به معجم البلدان و تاریخ کامل ابن اثیر و عیون الاخبار واخبارالدوله السلجوقیه و حلل سندسیه و نزهه القلوب ج 3 و تاریخ الحکماء قفطی و تاریخ حلب شود: خواهندۀ مغربی در صف بزازان حلب میگفت. (گلستان). یکی از رؤسای حلب که مرا با او سابقۀ معرفتی بود گذر کرد. (گلستان). و آبگینۀ حلبی بیمن. (گلستان)
شهر بزرگی است ازشام، خرم و آبادان و با مردم و خواستۀ بسیار و یکی باره دارد که سوار بر سر وی گرداگرد وی بگردد. (حدود العالم). شهری بزرگ است که هوایی خوش و آبی سالم وگوارا دارد. این شهر در آغاز قصبۀ ’جند قنسرین’ بوده است. گویند حضرت ابراهیم در این مکان روزهای جمعه گوسفندان خود را میدوشید و شیر آنها را بفقرا و مستمندان صدقه میداد و فقرا ’حلب حلب’ یعنی ’دوشید دوشید’ میگفتند از این رو به این نام خوانده شد. به این وجه تسمیه، اعتباری نیست، زیرا حضرت ابراهیم و مردم شام در زمان وی عرب نبودند. گروهی دیگر گویند که حلب و حمص و برذعه سه برادر از فرزندان عملیق بودند و هریک شهری را بنیاد گذاردند که بنام خود آنها نامیده شد. بطلمیوس گوید: طول شهر حلب 69 درجه و 30 دقیقه وعرض آن 35 درجه و 25 دقیقه است و در اقلیم چهارم قرار گرفته و طالع آن عقرب است. و ابوعون در زیج خود گوید: طول حلب 63 درجه و عرض آن 34 درجه و ثلث و در اقلیم چهارم است. حلب شهری است از سوریه دارای 407612تن جمعیت. نام این شهر در وثائقی که بهزارۀ دوم پیش از میلاد برمیگردد آمده است. و از آنجا که در راه کاروانهایی قرار گرفته که از سرزمین شام به عراق مسافرت میکنند، اهمیت و شهرت کسب کرده است. این شهر مرکزکشور حیثیان بود و تا اوان حکومت بیزنطی اعتبار و اهمیت آن ادامه داشت. عربان در قرن هفتم هجری و سلجوقیان ترک در قرن یازدهم هجری بر آن مستولی گردیدند. وصلیبی ها در 1124 میلادی آنرا محاصره کردند و صلاح الدین ایوبی 1183 و مغول ها در 1260- 1401 میلادی و عثمانی ها در 1517- 1832 و 1840- 1920 میلادی و مصریها در 1832- 1840 میلادی بر این شهر استیلا یافتند. مهمترین محصولات این شهر ابریشم و پارچه های پنبه ای است و پشم و پوست و میوجات از کالاهای بازرگانی آن بشمار میرود. از مهمترین آثار باستانی آن قلعۀ مشهور و مسجدجامع و برج و باروی شهر و ساختمانهای چندی است مربوط به دورۀ ایوبیان و ممالیک. (الموسوعهالعربیه المیسره). و رجوع به معجم البلدان و تاریخ کامل ابن اثیر و عیون الاخبار واخبارالدوله السلجوقیه و حلل سندسیه و نزهه القلوب ج 3 و تاریخ الحکماء قفطی و تاریخ حلب شود: خواهندۀ مغربی در صف بزازان حلب میگفت. (گلستان). یکی از رؤسای حلب که مرا با او سابقۀ معرفتی بود گذر کرد. (گلستان). و آبگینۀ حلبی بیمن. (گلستان)
نباتی است. (مهذب الاسماء). گیاهی است که از آن دباغت کنند و هم او را آهو خورد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) : ’دلوتمأی ذبغت بالحلّب’. راجز. (از اقرب الموارد)
نباتی است. (مهذب الاسماء). گیاهی است که از آن دباغت کنند و هم او را آهو خورد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) : ’دلوتمأی ذُبغت ْ بالحلّب’. راجز. (از اقرب الموارد)
شنبلید. (منتهی الارب). شملید. (نصاب). حلبه بپارسی شمبلید، گرم و خشک است در دوم سینه نرم دارد و سرفه را دفع کند و ضیق نفس را سودمند آید و باه برانگیزاند و چون ده مثقال از او بکوبند و بپزند و به آبی که دو مثقال بوره ارمنی در او حل کرده باشند سرشته طلا کنند، صلابت سپرزرا ببرد و چون در طبخش نشینند حیض بگشاید و درد رحم را زایل گرداند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به حلبه شود، نوعی از طعام لزجه که از دانۀ شنبلید و خرما یا دیگر دانه ها پزند. (منتهی الارب)
شنبلید. (منتهی الارب). شملید. (نصاب). حلبه بپارسی شمبلید، گرم و خشک است در دوم سینه نرم دارد و سرفه را دفع کند و ضیق نفس را سودمند آید و باه برانگیزاند و چون ده مثقال از او بکوبند و بپزند و به آبی که دو مثقال بوره ارمنی در او حل کرده باشند سرشته طلا کنند، صلابت سپرزرا ببرد و چون در طبخش نشینند حیض بگشاید و درد رحم را زایل گرداند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به حُلبَه شود، نوعی از طعام لزجه که از دانۀ شنبلید و خرما یا دیگر دانه ها پزند. (منتهی الارب)
علی بن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر ملقب به نورالدین بن برهان الدین قاهری شافعی (975- 1044 هجری قمری) صاحب سیرۀ نبویه، از دانشمندان و مشایخ بزرگ بود. در مصر تولد و پرورش و وفات یافت. از شمس رملی حدیث نقل کرد. تألیفاتی دارد و از آنجمله است: انسان العیون فی سیرهالنبی المأمون، معروف به سیرۀ نبویه در سه مجلد که آنرا از سیرۀ شیخ محمد شامی تلخیص کرده و مطالب لطیفی بر آن افزوده است. رجوع به کشف الظنون و معجم المطبوعات شود. علی بن ابراهیم ملقب به برهان الدین شافعی، از مشاهیر علما و فقهای قرن یازدهم هجری است و تألیفاتی دارد. او راست: 1- انسان العیون فی سیره العامین و المأمون. این کتاب به سیرۀ حلبیه شهرت دارد. 2- انفاذ المهج بمختصر الفرج. 3- حسن الوصول الی لطائف حکم الفصول. 4- المحاسن السنیه من الرساله القشیریه. وی بسال 1044 هجری قمری در 69 سالگی درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 1 ص 340)
علی بن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر ملقب به نورالدین بن برهان الدین قاهری شافعی (975- 1044 هجری قمری) صاحب سیرۀ نبویه، از دانشمندان و مشایخ بزرگ بود. در مصر تولد و پرورش و وفات یافت. از شمس رملی حدیث نقل کرد. تألیفاتی دارد و از آنجمله است: انسان العیون فی سیرهالنبی المأمون، معروف به سیرۀ نبویه در سه مجلد که آنرا از سیرۀ شیخ محمد شامی تلخیص کرده و مطالب لطیفی بر آن افزوده است. رجوع به کشف الظنون و معجم المطبوعات شود. علی بن ابراهیم ملقب به برهان الدین شافعی، از مشاهیر علما و فقهای قرن یازدهم هجری است و تألیفاتی دارد. او راست: 1- انسان العیون فی سیره العامین و المأمون. این کتاب به سیرۀ حلبیه شهرت دارد. 2- انفاذ المهج بمختصر الفرج. 3- حسن الوصول الی لطائف حکم الفصول. 4- المحاسن السنیه من الرساله القشیریه. وی بسال 1044 هجری قمری در 69 سالگی درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 1 ص 340)
گروه اسبان رهان. (منتهی الارب) ، اسبان که فراهم گیرند مسابقت را. (مهذب الاسماء). اسبان که بجهت دوانیدن جمع کنند از هر جا در یک اصطبل. (منتهی الارب) ، مجازاً، به معنی میدان. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مردم که برای یاری آینداز هر سوی. ج، حلائب و حلبات. (منتهی الارب) ، یکی حلب. یکبار دوشیدن. (از اقرب الموارد)
گروه اسبان رهان. (منتهی الارب) ، اسبان که فراهم گیرند مسابقت را. (مهذب الاسماء). اسبان که بجهت دوانیدن جمع کنند از هر جا در یک اصطبل. (منتهی الارب) ، مجازاً، به معنی میدان. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، مردم که برای یاری آینداز هر سوی. ج، حلائب و حلبات. (منتهی الارب) ، یکی حَلب. یکبار دوشیدن. (از اقرب الموارد)