پرکین. پرکینه. بسیارکینه. بدخواه. (از مهذب الاسماء). کینه ور: این روش خصم و حقود آن شده تا مقلد در دو ره حیران شده. مولوی. ، ناقه ای که بچه افکند پیش از آنکه صورت پیدا آید. ج، حقد. (مهذب الاسماء)
پرکین. پرکینه. بسیارکینه. بدخواه. (از مهذب الاسماء). کینه ور: این روش خصم و حقود آن شده تا مقلد در دو ره حیران شده. مولوی. ، ناقه ای که بچه افکند پیش از آنکه صورت پیدا آید. ج، حُقُد. (مهذب الاسماء)
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است