جدول جو
جدول جو

معنی حقبه - جستجوی لغت در جدول جو

حقبه
(حِ بَ)
مدتی از روزگار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). روزگار. پاره ای از زمانه، سال. (از اقرب الموارد). ج، حقب، حقوب
لغت نامه دهخدا
حقبه
(حُ بَ)
آرامش باد. (منتهی الارب). و این یمانی است. (از اقرب الموارد) ، مدت هشتاد سال. (غیاث از منتخب) (مهذب الاسماء). ج، حقب
لغت نامه دهخدا
حقبه
مدتی از روزگار، سال
تصویری از حقبه
تصویر حقبه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حربه
تصویر حربه
وسیله یا عملی که از آن برای رسیدن به هدف استفاده می کنند، آلت جنگ مانند شمشیر، خنجر و سرنیزه، سلاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدبه
تصویر حدبه
گوژ، برآمدگی، برجستگی در پشت، برآمدگی در زمین، کار دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقنه
تصویر حقنه
داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقابه
تصویر حقابه
پولی که در ازای آب می دهند به ویژه برای زراعت، آب بها، حق الشرب، مقدار آبی که حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقبه
تصویر عقبه
راه دشوار در بالای کوه، راه سخت کوهستانی، گردنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلبه
تصویر حلبه
گروه اسبان که در مسابقۀ اسب دوانی شرکت کنند، اسب هایی که برای شرکت در اسب دوانی از هر جا بیاورند و آماده کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسبه
تصویر حسبه
اجر، ثواب، مزد، امید مزد و ثواب از خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقبه
تصویر رقبه
مفرد واژۀ رقاب، گردن، جمع رقبات، کنایه از ملک و زمینی که به کسی داده می شود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ غاطط)
سخت راندن کسی را از پس پشت وی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
وقبه در فارسی گودی چالگی، روزنه مغاکی در کوه باندازه یک قامت که آب در آن گرد آید، روز نی بزرگ که پرتو آفتاب از آن آید، یکی از اجزای دوات (قملمدان) و جایی است که حق را در آن میگذارند چوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحبه
تصویر قحبه
گنده پیر، سرفه زده، زن بدکاره
فرهنگ لغت هوشیار
پژ پژه گریو گریوه گدار گردنه نپت، ورزاک کار سخت پستا (نوبت)، رمشا تاوان (عوض)، دندان مز، ته کاسه که به هنگام پس دادن دیگ چون ارمغان فرستند، شب و روز راه دشوار در کوه گردنه، امری سخت و دشوار، جمع عقبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقبه
تصویر سقبه
خرکره ماده کره ماچه خر، پشم پیچنده بر دست برای رشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیبه
تصویر حیبه
جاور (حالت)، اندوه، نیاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجبه
تصویر حجبه
حاجبی و دربانی
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبانی، ترس، بی فرزندی، خود ساختگی خود بزرگی تله پلنگ، زمین بی سود زمین بی بهره بن گردن، برده، زمین ده، دارندگی زمین، زمین ورستادی گردن جمع رقاب رقبات، بنده غلام، زمین و ملکی که به کسی داده شود که مادام العمر از آن بهره مند شود، حق مالکیت نسبت به زمین، از زمان صفویان ببعد) رقبه (در زبان فارسی بمعنی چند ده واقع در چند بلوک یا ناحیه و مخصوصا دههایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را میدهد بکار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقبه
تصویر ثقبه
سوراخ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حربه
تصویر حربه
آلت حرب و جنگ، سلاح، جوبدستی و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بیماری که بگونه دانه های سرخ و باریک و سوزنده بر بدن پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدبه
تصویر حدبه
کوژ پشتی، پشته گوژ پشتی، بر آمدگی (در زمین و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسبه
تصویر حسبه
مزد، ثواب، شمردن، حساب، امید مزد و ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیبه
تصویر حقیبه
سرین، توشه دان، کوله پشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقوه
تصویر حقوه
شلوار، شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقنه
تصویر حقنه
اماله
فرهنگ لغت هوشیار
بهرآبه بهره کسان از آب کناد (قنات) یا رودخانه حقی نسبت بسهمی از آب قنات و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
شنبلید شنبلیله، سیاهی، خوراک زایو مسابقه اسب دوانی، اسبان مسابقه. شنبلیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقبه
تصویر ثقبه
((ثُ بِ))
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلبه
تصویر حلبه
((حَ بَ یا بِ))
مسابقه اسب دوانی، اسبان مسابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقنه
تصویر حقنه
((حُ نِ))
اماله، وارد کردن داروی مایع از طریق مقعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حقابه
تصویر حقابه
((حَ قّ بِ یا بَ))
حقی نسبت به سهمی از آب قنات و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حربه
تصویر حربه
((حَ بِ))
سلاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصبه
تصویر حصبه
((حَ بِ))
تیفویید، بیماری که در اثر خوردن آب، سبزی یا میوه آلوده به وجود می آید
فرهنگ فارسی معین