جدول جو
جدول جو

معنی حقائب - جستجوی لغت در جدول جو

حقائب
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیبه. رجوع به حقیبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ ءِ)
جماعتهای مردم. (منتهی الارب).
- حلائب العرب، المسلمون الاولون. (الامتاع).
، اولاد عم، جمع واژۀ حلوبه. رجوع به حلوبه شود، جمع واژۀ حلبه. (منتهی الارب). رجوع به حلبه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حریبه. حریبهالرجل، مال مسلوبۀ مرد یا مال که بدان زندگانی نماید. (منتهی الارب) : مردان از کار بازماندندو اموال و خزاین و حرائب و مراکب و رکائب و سلاحها سپری شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هجری قمری ص 56)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیله. (اقرب الموارد). رجوع به حقیله شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیقت. رجوع به حقایق و حقیقت شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جج حقف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ)
جمع واژۀ حقیبه. (اقرب الموارد). رجوع به حقیبه شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
گناهکار
لغت نامه دهخدا
(حِ)
چیزیست که زنان پیرایه را بدان آویخته بر میان بندند. ج، حقب. (منتهی الارب). میان بند زنان. چیزیست که زنان عرب بر میان بندند. (مهذب الاسماء). کمر زنان که بر آن زیورها آویخته بر میان بندند، سپیدی بن ناخن. سپیدی نمایان بر بن ناخن. (از منتهی الارب) ، رشته ای که برای دفعچشم زخم بر میان کودک بندند. (از منتهی الارب) ، جمع واژۀ حقب. (دهار) ، جمع واژۀ حقیبه. (دهار) : سلطان را از فوائد آن بقعه ثمرۀ غراب و زبدۀ حقاب روی نمود. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
نام کوهی است به نعمان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حقائق
تصویر حقائق
حقیقت، راستی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلائب
تصویر حلائب
جمع حلوب، مادگان دوشیدنی شیر دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائب
تصویر حائب
گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقاب
تصویر حقاب
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار