جدول جو
جدول جو

معنی حقا - جستجوی لغت در جدول جو

حقا
به راستی، به درستی، برای مثال حقا که با عقوبت دوزخ برابر است / رفتن به پایمردی همسایه در بهشت (سعدی - ۱۱۰)، البته
به طور قطع و یقین، شیرین، یقیناً، به یقین، قطعاً، هر آینه، حتم، حتماً
به خدا سوگند
تصویری از حقا
تصویر حقا
فرهنگ فارسی عمید
حقا
(حِ)
حقاء. نام موضعی به نعمان از منازل هذیل. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حقا
(نَ کَ دَ)
قسم بحق. سوگند با خدای. بخدا قسم. بحق حق. بحق خدا:
حقا که ندارد بر او دنیاقیمت
واﷲ که ندارد بر او گیتی مقدار.
فرخی.
ور خواجۀ اعظم قدحی کمتر خواهد
حقا که میش مه دهی و هم قدحش مه.
منوچهری.
این شعر که در مدح تو امروز بخواندم
حقا که چنین بود و چنین است و چنین باد.
سنائی.
آز بی بخش تو حقا که توانگر نشود
گبر بی یاد تو واﷲ که مسلمان نشود.
سنائی.
بلی ! وحقا! آن سفریست که بازگشت ندارد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 442).
، راستی. براستی. الحق. الحق و الانصاف. لاجرم:
جز تلخ وتیره آب ندیدم بدان زمین
حقا که هیچ بازندانستم از زکاب.
بهرامی.
ای معتمد شاه بدین عز و بدین جاه
حقا که سزاواری حقا که سزاوار.
فرخی.
حقا که بسی تازه تر و نوتر از آنید
من نیز از این پس تان ننمایم آزار.
منوچهری.
حقا که با عقوبت دوزخ برابر است
رفتن بپایمردی همسایه در بهشت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
حقا
قسم بحق، سوگند با خدای
تصویری از حقا
تصویر حقا
فرهنگ لغت هوشیار
حقا
واقع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حقا
حقًّا
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به عربی
حقا
Rightfully
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حقا
de manière juste
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حقا
de manera justa
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حقا
правомерно
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به روسی
حقا
rechtmäßig
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به آلمانی
حقا
справедливо
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حقا
słusznie
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به لهستانی
حقا
正当地
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به چینی
حقا
de forma justa
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حقا
حق کے مطابق
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به اردو
حقا
সঠিকভাবে
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به بنگالی
حقا
kwa haki
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حقا
haklı bir şekilde
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حقا
정당하게
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به کره ای
حقا
giustamente
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حقا
בצורה צודקת
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به عبری
حقا
न्यायपूर्वक
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به هندی
حقا
secara sah
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حقا
อย่างถูกต้อง
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به تایلندی
حقا
terecht
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به هلندی
حقا
正当に
تصویری از حقا
تصویر حقا
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
خصومت. خصومت کردن. دعوی حق خود کردن. محاقه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَقْ قا)
حقه گر. آنکه حقه سازد. ج، حقاقین، حقاقون. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
جمع واژۀ حقه، حقاق العرفط، نهال های درخت عرفط. (منتهی الارب) ، خصام، نزق الحقاق،خصومت کننده در چیزهای ادنی و ریزه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
آب تره در روده ها. حقیله. حقل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حقاب
تصویر حقاب
پیرایه بند، سپیدی بن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقاق
تصویر حقاق
مخاصمه و مرافعه کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقاً
تصویر حقاً
((حَ قَّ نْ))
به راستی و درستی
فرهنگ فارسی معین
شایسته، در واقع
دیکشنری اردو به فارسی