- حفلی
- مهمانی بزرگ جشن همگانی
معنی حفلی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خر زهره
فوراً، فی الفور، هماندم
آبستن باردار آبستن
گزافه گر، گروه مردم، پر فراوان
جمعیت، انجمن
منسوب به حفظ آنچه که باید حفظ کنند: دروس حفظی
منسوب به حفر
منسوب به حمل، قضیه ایست که حکم بوقوع و لا وقوع نیست در آن مشروط بشرط و مقید بقیدی نباشد: (مردم جانورست) یا (مردم جانور نیست)
مونث اسفل پایین تر پست تر زیرین مونث اسفل پایین تر پست تر مقابل اعلی. منسوب به سفل پایینی زیرین مقابل علوی. یا عالم سفلی. جهان زیرین دنیا. مقابل عالم علوی جهان زبرین
طفلک، کودکی، خردسالی
پایین تر، پست تر، زیرتر، اسفل
خرزهره، درختچه ای زینتی، بوته مانند و سمّی، با شاخه های باریک، گل های سرخ، سفید یا صورتی و برگ های دراز
زقّوم، جار، خوره، سمّ الحمار
زقّوم، جار، خوره، سمّ الحمار
آگاه، متوجه، ملتفت، فعلی، کنونی، مناسب حال
به محض اینکه، در حال، در ساعت، در دم، در وقت،برای مثال در آن مجلس که او لب برگشادی / نبودی تن که حالی جان ندادی (نظامی۲ - ۲۱۵) ، گرفتند حالی جوان مرد را / که حاصل کن این سیم یا مرد را (سعدی۱ - ۸۵) اکنون، حالا، در آن موقعیت
آراسته
حالی شدن: دریافتن، فهمیدن، درک کردن
حالی کردن: بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
به محض اینکه، در حال، در ساعت، در دم، در وقت،
آراسته
حالی شدن: دریافتن، فهمیدن، درک کردن
حالی کردن: بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
کودکی بچگی طفولیت، زمان کودکی
آراسته، مزین، متحلی
همین که، به محض این که، آن گاه، آن زمان
ستور یک ساله
آبستن، باردار
پایین و پست، پایینی
مهربان، تیمار کننده
جمع شدن مردم
زیور و زینت
کسی که بسیار نوازش و مهربانی می کند، مهربان، کسی که در پرسش از حال دیگری اصرار می کند، بسیار دانا و عارف به حقیقت چیزی
زیور، زینت. در فارسی به معنای مفرد به کار می رود
لشکر شکست خورده
زهار زن چوز