- حفاظت
نگه داری، نگهبانی، حراست
معنی حفاظت - جستجوی لغت در جدول جو
- حفاظت (گَ شُ دَ)
مصدری بدین صورت در لغت نامه های عرب دیده نشد لکن کلمه حق الحفاظه به معنی سود ربح ربوی باگروگان منقول در این اواخر مصطلح شده است. از مصدرهای مجعول است و در کتب لغت وجود ندارد. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، سال اول، شمارۀ 3) :
حفاظت چنان باد در کار من
که خشنود گردی ز گفتار من.
نظامی
حفاظت چنان باد در کار من
که خشنود گردی ز گفتار من.
نظامی
- حفاظت
نگاهداری
- حفاظت ((حِ ظَ))
نگاه داشتن
- حفاظت
پاسبانی، نگهداری
- حفاظت
حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری، وقایت، وقایه، قرق
- حفاظت
حمايةً
- حفاظت
Conservation, Protection
- حفاظت
conservation, protection
- حفاظت
conservação, proteção
- حفاظت
تحفظ , تحفظ
- حفاظت
сохранение , защита
- حفاظت
Konservierung, Schutz
- حفاظت
збереження , захист
- حفاظت
konserwacja, ochrona
- حفاظت
حفظ، ایمنی، امنیّت
- حفاظت
uhifadhi, ulinzi
- حفاظت
সংরক্ষণ , সুরক্ষা
- حفاظت
conservazione, protezione
- حفاظت
koruma
- حفاظت
보존 , 보호
- حفاظت
保存 , 保護
- حفاظت
שִׁמּוּר , הגנה
- حفاظت
保护
- حفاظت
konservasi, perlindungan
- حفاظت
การอนุรักษ์ , การป้องกัน
- حفاظت
conservering, bescherming
- حفاظت
conservación, protección
- حفاظت
संरक्षण , सुरक्षा
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهربانی کردن، احوالپرسی و نوازش کردن، مبالغه در اکرام و گرامی داشتن کسی
پیشگیرانه، محافظ، محافظتی