- حف
- احاطه کردن
معنی حف - جستجوی لغت در جدول جو
- حف ((حَ))
- گرد گرفتن، گرد چیزی برآمدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از بر کردن
بهداشت
نگه داری
سوراخ، چاله، گودال، مغاک
کندن، فروکندن
پاسبانی، نگهداری
پا برهنگی، پا سودگی
گزافه گر، گروه مردم، پر فراوان
خشم غضب، خنگ و نبرد
چشم پنام (تعویذ)، خشم گرفتن، رگداشت (غیرت) خشم غضب، خنگ و نبرد
نگهبان، نگاهدار، زنهار دار نگاهبان نگاهدار مراقب: (خدا حفیظ و علیم است)
گور کنده گودال کنده، کاویده، چاه، گریچه (نقب زیرزمین) گودال مغاک، قبر گور، جمع حفایر (حفائر)
گور کنده، حفر
فرزنده زاده، پسر پسر
مهربان، تیمار کننده
نوازش تمام، کرامت تمام، منوال، نورد
جمع حفص، زنبیل های چاهروبی
اکرام کردن، عطا کردن
مشتی یک مشت، چاله
به مشت گرفتن، گرد بر انگیختن ستور، رفتن با دو دست
مهمانی بزرگ جشن همگانی
جمعیت، انجمن
جمع شدن مردم
نشان، پی، اثر
منسوب به حفظ آنچه که باید حفظ کنند: دروس حفظی
جمع حافظ، نگهبانان، فرشتگان نگهبان جمع حافظ. نگاهبان: (دستور اکید بحفظه برای نگاهبانی وی داد)، از بر کنندگان: حفظه قرآن
نگهداری، از بر کردن اوز حالی که شاه از او جوید - همه از بر به جمله بر گوید (سنایی - حدیقه) ورم کردن نگهدای کردن نگاهبانی کردن، بیاد سپردن از بر کردن
نگاهداشتن پیمان
نگهداشت آبرو
بیاد گرفته شدن
نیکیاد حفظ غیب
بهداشت بهداشت. یا دایره (دائره اداره) حفظ الصحه. دایره ای (اداره ای) که موظف بهداشت عمومی است: ایجاد دایره حفظ الصحه (در عهد ناصر الدین شاه)
رازبانی بی زبانی و رازبانی کرد - آلت خویش بی زبانی کرد (سنایی)