معنی حف حف(حَف ف) شانۀ جولاهان. دفتین. بفتری. منسج. (اقرب الموارد) ، تیغ جولاهان، کرانه. (منتهی الارب) ، پی. نشان. (اقرب الموارد). اثر. ایز، نوعی ماهی سفید که خار بر پشت و شکم دارد لغت نامه دهخدا