جدول جو
جدول جو

معنی حطر - جستجوی لغت در جدول جو

حطر
گادن زن، زه کردن کمان، افتادن بر زمین، تراشیدن، بر زمین انداختن
تصویری از حطر
تصویر حطر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حور
تصویر حور
(دخترانه)
زن زیبای بهشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عطر
تصویر عطر
خوشبویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطر
تصویر قطر
کرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بطر
تصویر بطر
سخت شادی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سطر
تصویر سطر
رج، رده
فرهنگ واژه فارسی سره
گرمی گرم تبسا سوزنده سوزان گرم مقابل بارد: دوای حار. یا حار رطب. گرم تر
فرهنگ لغت هوشیار
بازداشتن، منع کردن، کسی را از تصرف در اموال خود از طرف قاضی یا دادگاه کنار، دامان، آغوش پناه کنار، دامان، آغوش پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حثر
تصویر حثر
درشت و سطبر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذر
تصویر حذر
پرهیز کردن، اجنتاب، ترس، بیم، هراس، دوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدر
تصویر حدر
فربه و ستبطر شدن، درشت و گرد اندام گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
دانشمند یهود، عالم یهود شاد شدن، شادمانی، شادمانه کردن، شاد کردن شاد شدن، شادمانی، شادمانه کردن، شاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطر
تصویر اطر
اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزر
تصویر حزر
تقدیر کردن، تخمین نمودن، دید زدن، برآورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشر
تصویر حشر
برانگیختن، روز رستاخیز و قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسر
تصویر حسر
برهنه کردن، آشکار کردن، رنجه کردن، حسرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفر
تصویر حفر
کندن زمین، فرو بردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
لجاج کردن، استبداد کردن محتکر، احتکار کننده، مستبد محتکر، احتکار کننده، مستبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقر
تصویر حقر
خرد شماری خوار شمری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احمر، سرخ ها، سرخپوستان ژورک از پرندگان، گژف خوپخین (مومیایی) تمر هندی خنجه، جمع حمار، دراز گوشان بر افروخته خشمناک جمع احمر. سرخها، سرخرویان، سرخ بوستان. مومیایی، تمر هندی جمع حمار خران دراز گوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حور
تصویر حور
بازگشتن، هلاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظر
تصویر حظر
تحریم، حرام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سیمین آمیزه در} ابجد {زشت کوته بالا: مرد سومین ترکیب تذکاری از حروف ابجد که شامل (ح) (ط) و (ی) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطو
تصویر حطو
جنباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطم
تصویر حطم
شکستن شکسته حال شکسته حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطل
تصویر حطل
شغال گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطب
تصویر حطب
هیزم جمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حطا
تصویر حطا
شپش بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضر
تصویر حضر
درگاه، نزدیک، حضور
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن همه را بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد احاطه، محاصره احاطه، محاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیر
تصویر حیر
بستان، پسته، سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
نزدیکی به هلاکت یا آنکه مایه تلف شدن کسی یا چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطر
تصویر سطر
نوشتن، خط، رسته از چیزی، یک خط نوشته ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شطر
تصویر شطر
نصف هر شیئی، جز، پاره
فرهنگ لغت هوشیار