- حطا
- شپش بزرگ
معنی حطا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیر، اسد
بوی بد
هرس کردن هیزم فروش هیمه فروش
ریزه و شکستۀ چیزی، پاره و شکسته از یک چیز خشک، خرده و ریزۀ گیاه که زیر پا می ریزد، کنایه از مال دنیا
هیزم شکستن
آزرم، شرم
مشیانه
نادرستی
گولی
زجر کردن و راندن شتران را بسرود و آواز، سرود و آواز ساربانان برای راندن شتران
کرانه، زی، پناهگاه زیرکی، پرده، اندازه
روبرو شدن برابر شدن رویاروی بودن، برابر روبرو: (بحذاء منزل وی نزول کرد)، کفش، نعل، سم ستوران، جمع احذیه
از درختان بده درختی است که بر ندهد سهم تو او فکنده به پیکان بید برگ بر پیکر معاند تو لرزه چون بده (نزاری کهستانی)
از راه احساس، بوسیله حس دریافتم
آهو دوستک (گویش شیرازی)
درون، اندرونه، ضربت بر شکم
باز داشتن، بر زمین افکندن لویی تک بیخ تک نیکویی
قسم بحق، سوگند با خدای
سنگ ریزه ها
بر زمین افکندن، دادن و عطا کردن، پوست باز کردن
دفاع کردن، از کسی، نگهداری شده، نگاهداری کردن، کسی را
مونث احوی زن گندمگون، از اعلام زنان است، از اعلام زنان است
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران و هند کشت میشود، خمیدگی، عمل خم شدن، گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند
سیمین آمیزه در} ابجد {زشت کوته بالا: مرد سومین ترکیب تذکاری از حروف ابجد که شامل (ح) (ط) و (ی) است
جنباندن
شکستن شکسته حال شکسته حال
شغال گرگ
گادن زن، زه کردن کمان، افتادن بر زمین، تراشیدن، بر زمین انداختن