جدول جو
جدول جو

معنی حضائر - جستجوی لغت در جدول جو

حضائر
(حَ ءِ)
رجوع به حضایر شود
لغت نامه دهخدا
حضائر
جمع حضیره، پیشاک ها
تصویری از حضائر
تصویر حضائر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرائر
تصویر حرائر
حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حضار
تصویر حضار
حاضرها، مقابل غایب ها، کسانی که در جایی حضور دارند، آماده ها، مهیاها، موجودها، شهرنشین ها، جمع واژۀ حاضر
فرهنگ فارسی عمید
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غضاره. (اقرب الموارد). رجوع به غضاره شود
لغت نامه دهخدا
(حُ / حِ)
شتران سپیدنیکو یا شتران سرخ. واحد و جمع در آن یکسان است. (منتهی الارب) (آنندراج). اشتر نیک رو. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
از ’ض ی ر’، زیانها و گزندها: لطف باری تعالی او را از مضائر آن معایر نگاه داشت و هر کجا رسید رسولان به استقبال می آمدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 409). و رجوع به ضیر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
موضعی است به یمامه. حظایر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حظیره. و قد ینبت (بر سیاوشان) فی حظائرالغنم. (ابن البیطار). حظایر. رجوع به حظیره شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
آبی است بنی قریظه را براه دست چپ حاجیان کوفه
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ)
حضائر. جمع واژۀ حضیره
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حفیره. (اقرب الموارد). رجوع به حفیره شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حرّه. (منتهی الارب). زنهای کریمه
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حنیره. کنگرۀ طاق و کمان یا کمان بی زه و کمانچۀ پنبه زدن زنان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
بیماریی است شتر را. دردیست که شتران را پیدا شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
شتران سفید. مقابل شوم. واحد ندارد. شتران نیکو.
- ناقۀ حضار، شتران مادۀ قوی نیک رو.
، خلوق بر روی دختر و آن نوعی از خوشبوی است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ستاره ای است که پیش از سهیل طلوع کند. نام ستاره ای است در جانب جنوب. (مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن در جانب جنوب. یکی از دو ستاره است که پیش از سهیل برآید و مردمان گمان برند که سهیل است و آن ستارۀ دیگر ’الوزن’ است
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
زیان رساننده. زیان کننده
لغت نامه دهخدا
(حُضْ ضا)
جمع واژۀ حاضر. حاضران. حاضرین: یکی از حضار بعد از سماع تمامی این غزل را از قوال طلب کرد. (مقدمۀ کلیات سعدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضائر
تصویر ضائر
ضرر رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضار
تصویر حضار
حاضران، حاضرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائر
تصویر حائر
سرگشته، متحیر، حیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظائر
تصویر حظائر
جمع حظیره، خباک ها آغل ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنائر
تصویر حنائر
جمع حنیره، کنگره ها، کمان های بی زه، کمانچه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفائر
تصویر حفائر
جمع حفیره، گودال ها جمع حفیره گودالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرائر
تصویر حرائر
زن آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضار
تصویر حضار
((حُ ضّ))
جمع حاضر، حاضران در مجلس
فرهنگ فارسی معین
حاضران
فرهنگ واژه مترادف متضاد