جدول جو
جدول جو

معنی حصنا - جستجوی لغت در جدول جو

حصنا
ویژگی زن پارسا و پاک دامن، زن شوهردار
تصویری از حصنا
تصویر حصنا
فرهنگ فارسی عمید
حصنا
زن شوهردار، زن پارسا
تصویری از حصنا
تصویر حصنا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسنا
تصویر حسنا
(دخترانه)
زن زیبا، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حنا
تصویر حنا
(دخترانه)
گیاهی درختی که در مناطق گرمسیری می روید و گلهای سفید و معطر دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسنا
تصویر حسنا
زیبا، زن زیبا
فرهنگ فارسی عمید
گردی سبز رنگ که از گیاهی به همین نام به دست می آید و برای رنگ کردن پوست و مو به کار می رود، درختی کوچک با گل های سفید و معطر که از گرد آن حنا تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصن
تصویر حصن
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قلاط، دژ، دیز، کلات، رخّ، ملاذ، اورا، پشلنگ، دیزه، دز، ابناخون، پناهگاه، جای محکم
بلند و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصان
تصویر حصان
ویژگی اسب نجیب و قوی، اسب نر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصبا
تصویر حصبا
سنگ ریزه، خرده سنگ، ریگ، حصاء، حصیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصان
تصویر حصان
ویژگی زن پارسا و پاک دامن، ویژگی زن شوهردار
فرهنگ فارسی عمید
(حَنْ نا)
قبضۀ زین، زین. (ناظم الاطباء).
- حنای زین، در عرف همان چیز را گویند که پیش زین باشد و گاه فرودآمدن جلو اسب بدان بندند و در عرف هند هنا بتشدید نون خوانند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حسناء. رجوع به حسناء شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام کوهی نزدیک ینبع
لغت نامه دهخدا
(حِ)
عبدالجبار بن نعیم بن اسماعیل، مکنی به ابوعمر حصنی. منسوب به حصن منصور بن جعونه است. از ابوفروه یزید بن محمد رهاوی روایت کند. و محمد بن ابراهیم مقری از وی. (معجم البلدان)
اسماعیل بن رجا الحصنی. منسوب به حصن مسلمه. از موسی بن اعین روایت دارد ومالک بن انس از وی روایت دارد. اهل جزیره نیز از وی روایت کنند، لیک منکرالحدیث باشد. (معجم البلدان)
اسود بن مروان المقدی الحصنی. از سلیمان بن عبدالرحمان روایت دارد و سلیمان بن احمد طبرانی از وی. (معجم البلدان)
محمد بن حفص حلبی. از معمر و ابوحنفیه روایت دارد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
منسوب به حصن. (الانساب سمعانی) ، منسوب به حصنان. کسائی گفته است: چون تلفظ دو نون حصنینی سنگین بود بیکی اکتفا کردند بر خلاف بحرین که بحرینی گویند. یاقوت گوید: و این دلیل منتقض است به جنّان و جنانی. که سه نون را جمع کرده است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حِ صَ نَ)
جمع واژۀ حصن
لغت نامه دهخدا
(حَ)
قصر حفنا نام قریه ای بمصر. (الانساب)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
مؤنث حسن. حسنی: بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست. (تاریخ بیهقی ص 316)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام موضعی در رمل میان دو جبل طی. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
امراءه حصان، زن پارسا یا شوهردار. زن نیکوکار و عفیفه. بشوی. متزوجه. مستوره. حاصن. حاصنه. ج، حصانات، حصن، دره. یک دانه مروارید:
بحصن حصین اندرم ار ز دست
که بینند حصن حصینم حصان.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(حِ)
اسب نر و نجیب که تخم آن عزیز دارند. (منتهی الارب). اسب نر. نریان. کریم. اسب نر و نیکو که نسل آن نگاهداشته شود. (غیاث). آیغر. گشن. گشن اسب. ج، حصن
لغت نامه دهخدا
(بُ صَنْ نا)
شهری بفاصله کمتر از یک منزل راه در جنوب شوش بر کنار رود خانه ’دجیل بصنا’ (ظاهراً یکی از شعب رود کرخه) بود ولی امروز در نقشه های جغرافی اثری از آن نیست. (از لسترنج). بقول یاقوت یک نوع قماش پشمی موسوم به بصنا منسوب بدین شهر بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). شهری است خرم (بخوزستان) و با خواسته، پرده های نیکو که بهمه جهان برند از آنجا خیزد. (حدودالعالم). و رجوع به بصنی و مرآت البلدان ج 1 ص 230
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام شهری، نام قلعه ای به وادی لیه. (معجم البلدان) ، نام موضعی
قلعه ای بر کنار وادی الابیض.
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نعت مؤنث از حصن. پارسا زن. زن پارسا. (آنندراج). عفیفه. مستوره. مخدره، زن شوهردار
لغت نامه دهخدا
تصویری از صنا
تصویر صنا
خاکستر، دوده، سپیدک گونه ای غارچ یا سماروغ که بر گیاهان نشیند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
جان پناه، حصار، پناهگاه، دژ، قلعه، جای، استوار، برج پناه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران و هند کشت میشود، خمیدگی، عمل خم شدن، گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصا
تصویر حصا
سنگ ریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسنا
تصویر حسنا
زن خوبرو، خوشگل، مونث حسن، زن خوبروی زن خوشگل، جمع حسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصان
تصویر حصان
زن پارسا و پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصبا
تصویر حصبا
سنگریزه
فرهنگ لغت هوشیار
ماهیاوه (گویش بندری) نانخورشی است از ماهی اشنه، موتو نانخورشی است که از ماهی کوچک ترتیب دهند ماهیتابه (صحنات اخص از آنست)، نانخورشی است که از ماهی کوچک ترتیب دهند ماهیتابه (صحنات اخص از آنست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
((حِ))
دژ، قلعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حنا
تصویر حنا
((حِ یا حَ))
درختچه ای است با برگ هایی شبیه برگ انار که گل هایش سفید و خوشبو است. برگ های آن را آسیاب کرده و به شکل گرد در می آورند و برای رنگ کردن موی سر، ناخن یا دست و پا به کار می برند
حنای کسی رنگ نداشتن: کنایه از از احترام و اعتنای کسی به واسطه خطایی از بین رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصان
تصویر حصان
((حِ))
اسب نجیب و نیرومند، اسب نر، اسب تکاور
فرهنگ فارسی معین