غورۀ خرمای سخت ناشده یا غورۀ سخت، گرد و شکوفۀ زرد خرما. (منتهی الارب) ، تلخ دانه و مانند آن که از گندم برآید چون پاک کنند، دان مرغ. ته غربالی، گندم و جو باقی ماندۀ در خرمن بعد بباد دادن
غورۀ خرمای سخت ناشده یا غورۀ سخت، گرد و شکوفۀ زرد خرما. (منتهی الارب) ، تلخ دانه و مانند آن که از گندم برآید چون پاک کنند، دان مرغ. ته غربالی، گندم و جو باقی ماندۀ در خرمن بعد بباد دادن
گردآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تجمع چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، ثابت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ثابت شدن چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحصل از مسأله ای، رهایی جسته شدن از آن: تحصل من المسئله کذا، استخلص. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
گردآمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تجمع چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، ثابت گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ثابت شدن چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تحصل از مسأله ای، رهایی جُسته شدن از آن: تحصل من المسئله کذا، اُستخلص. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)