جدول جو
جدول جو

معنی حصص - جستجوی لغت در جدول جو

حصص
جمع حصه، بون ها موی رفتگی از سر، جمع حصه بهره ها برخه ها پاره ها
تصویری از حصص
تصویر حصص
فرهنگ لغت هوشیار
حصص
حصه ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، جمع واژۀ حصه
تصویری از حصص
تصویر حصص
فرهنگ فارسی عمید
حصص
((حَ صَ))
موی رفتگی از سر
تصویری از حصص
تصویر حصص
فرهنگ فارسی معین
حصص
((حِ صَ))
جمع حصه، بهره ها، برخه ها
تصویری از حصص
تصویر حصص
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پرداخت برات آشکارا روشن پیدا پرداخت مبلغی که بعهده کسی گذاشته شده پرداخت حواله (صفویه) (سازمان اداری حکومت صفوی 141) : بعد از آن بموجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی متوجهات دیوانی هر یک از دفتر حواله و محصص کلانتر موافق تبیجه فی مابین هر صنف توجیه و محصلان دیوانی از آن قرار باز یافت مینمایند. آشکار ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصص
تصویر محصص
((مُ حَ صِّ))
آشکار، ظاهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرص
تصویر حرص
آز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرص
تصویر حرص
ولع، طمع، آرزو، هوا، زیادت جویی، حریصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفص
تصویر حفص
گرد کردن، آرمیدن، شیر بچه، زنبیل چاهروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصا
تصویر حصا
سنگ ریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
خفت آماس فرو نشستن آماس، بر آوردن خاشاک از چشم نخود از گیاهان اشنان قصارین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوص
تصویر حوص
دل پیچه، بر هم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیص
تصویر حصیص
شمار، عدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصی
تصویر حصی
سنگریزه مرد بسیار خردمند مرد بسیار خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه
تصویر حصه
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
جان پناه، حصار، پناهگاه، دژ، قلعه، جای، استوار، برج پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصم
تصویر حصم
شکستن، تیز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصل
تصویر حصل
باز مانده، تلخدانه، غوره خرما گرد خرما شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصف
تصویر حصف
بپایان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن همه را بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد احاطه، محاصره احاطه، محاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصد
تصویر حصد
درو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پدپود افروزینه، شرکیدن شرک گرفتن (شرک حصبه) پرتاب سنگریزه، گستردن سنگریزه، کار بردافروزینه آتشگیره فروزینه بوته، سنگریزه
فرهنگ لغت هوشیار
کنار افتادن بیکسو شدن، یا حیص بیص. گیر و دار سختی و تنگی جنگ و غوغا. بربستن، یکسو شدن، کنار افتادن، برگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرص
تصویر حرص
زیاده خواهی، افزون طلبی، خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیص
تصویر حیص
کنار افتادن، یک سو شدن، برگشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصی
تصویر حصی
سنگ ریزه، خرده سنگ، ریگ، حصاء، حصبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصن
تصویر حصن
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قلاط، دژ، دیز، کلات، رخّ، ملاذ، اورا، پشلنگ، دیزه، دز، ابناخون، پناهگاه، جای محکم
بلند و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن مثلاً حصر آبادان
شمارش کردن
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصص
تصویر قصص
قصه، بیست و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
در نطق و سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی، بخل، عجز در سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عصص
تصویر عصص
دمغازه دنب غازه دنبالچه بیخ دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصص
تصویر غصص
جمع غصه، انداک ها اندوه ها گلوگیری با خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصص
تصویر قصص
جمع قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیص
تصویر حیص
((حِ))
کنار افتادن، به یک سو شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حرص
تصویر حرص
((حِ))
آز، آزمندی
فرهنگ فارسی معین