گندم و جو باقی ماندۀ در خرمن بعد بباددادن. خرمن روبه. (مهذب الاسماء). رفته خرمن. آنچه مانده باشد در خرمن از گندم و جو و جز آن، تلخ دانه و جز آن که از گندم برآید. دان مرغ. ته غربالی. (آنندراج) ، غورۀ خرما سخت ناشده
گندم و جو باقی ماندۀ در خرمن بعد بباددادن. خرمن روبه. (مهذب الاسماء). رفته خرمن. آنچه مانده باشد در خرمن از گندم و جو و جز آن، تلخ دانه و جز آن که از گندم برآید. دان مرغ. ته غربالی. (آنندراج) ، غورۀ خرما سخت ناشده
آنچه به کسی واگذار می شود یا به عهدۀ کسی محول می گردد، پول یا جنسی که به موجب نوشته ای به کسی واگذار می شود تا از فرد دیگری بگیرد، برات حواله دادن: پرداخت پول یا جنسی را به عهدۀ کسی گذاشتن، نوشته به دست کسی دادن که برود پولی یا جنسی را از دیگری بگیرد
آنچه به کسی واگذار می شود یا به عهدۀ کسی محول می گردد، پول یا جنسی که به موجب نوشته ای به کسی واگذار می شود تا از فرد دیگری بگیرد، برات حواله دادن: پرداخت پول یا جنسی را به عهدۀ کسی گذاشتن، نوشته به دست کسی دادن که برود پولی یا جنسی را از دیگری بگیرد