جدول جو
جدول جو

معنی حصء - جستجوی لغت در جدول جو

حصء
(تَشْ یِ ءَ)
شیر مکیدن کودک تا پر شدن شکم، سیراب شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حصر
تصویر حصر
دور چیزی را گرفتن، احاطه کردن مثلاً حصر آبادان
شمارش کردن
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصی
تصویر حصی
سنگ ریزه، خرده سنگ، ریگ، حصاء، حصبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصد
تصویر حصد
درو کردن، درویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصه
تصویر حصه
نصیب، بهره، بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصر
تصویر حصر
در نطق و سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی، بخل، عجز در سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصص
تصویر حصص
حصه ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، جمع واژۀ حصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصن
تصویر حصن
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، قلاط، دژ، دیز، کلات، رخّ، ملاذ، اورا، پشلنگ، دیزه، دز، ابناخون، پناهگاه، جای محکم
بلند و استوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصاء
تصویر حصاء
سنگ ریزه، خرده سنگ، ریگ، حصیٰ، حصبا
فرهنگ فارسی عمید
(حَصْ صا)
زن موی رفته از سر. زن دغ سر. (آنندراج). مؤنث احص، بی موی. (معجم البلدان) ، سال تنگ. (مهذب الاسماء). سال بی نفع و بی خیر. (منتهی الارب) ، زن بدیمن. زن بدقدم، باد روشن بی گرد و غبار. (آنندراج) ، زمین بی گیاه. (معجم البلدان) ، لحیه حصاء،ریشی شکسته و کوتاه که دراز نشود. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(تَ شَنْ نُ)
حزء سراب چیزی را، برداشتن کوراب آن را. (منتهی الارب) ، حزء ابل،گرد کردن شتران و راندن آنان را. (منتهی الارب) ، حزء مراءه، گائیدن زن را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ خُ)
دوختن جامه را، ریشه تافتن، چنانکه گلیم را، بستن، چنانکه گره را، زدن، رفث. مباضعت. جماع کردن، پیوسته نگریستن، فرودآوردن متاع را از شتران. (منتهی الارب) ، بستن و استوار کردن دیوار را. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ ص صْ صا)
نام اسبی مر سراقه بن مرداس و حزن بن مرادس بوده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از حصد
تصویر حصد
درو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصا
تصویر حصا
سنگ ریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصی
تصویر حصی
سنگریزه مرد بسیار خردمند مرد بسیار خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه
تصویر حصه
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصن
تصویر حصن
جان پناه، حصار، پناهگاه، دژ، قلعه، جای، استوار، برج پناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصم
تصویر حصم
شکستن، تیز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پدپود افروزینه، شرکیدن شرک گرفتن (شرک حصبه) پرتاب سنگریزه، گستردن سنگریزه، کار بردافروزینه آتشگیره فروزینه بوته، سنگریزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصل
تصویر حصل
باز مانده، تلخدانه، غوره خرما گرد خرما شکوفه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصاء
تصویر حصاء
زن کل، سال بد، زن بد گام، باد بی گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصف
تصویر حصف
بپایان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصص
تصویر حصص
جمع حصه، بون ها موی رفتگی از سر، جمع حصه بهره ها برخه ها پاره ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن همه را بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد بخیل، مردی گران جان که هیچ خیر ندهد احاطه، محاصره احاطه، محاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه
تصویر حصه
((حِ صِّ))
بهره، نصیب، جمع حصص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصن
تصویر حصن
((حِ))
دژ، قلعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصص
تصویر حصص
((حَ صَ))
موی رفتگی از سر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصی
تصویر حصی
((حَ صا))
سنگریزه، شمار بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصر
تصویر حصر
((حَ))
محاصره کردن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصر
تصویر حصر
((حَ صَ))
به سخن درماندن، تنگدل شدن، تنگدلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصد
تصویر حصد
((حَ))
درو کردن محصول، درو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصب
تصویر حصب
((حَ صَ))
آتشگیره، فروزینه، بوته، سنگریزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصص
تصویر حصص
((حِ صَ))
جمع حصه، بهره ها، برخه ها
فرهنگ فارسی معین
بخش
دیکشنری اردو به فارسی