- حشی
- اندرونه، گیاه خشک
معنی حشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید
تهم، مهمانان
شندره: کهن جامه
گیاه خشک، نباتیست که برروی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و بحد ثمنش نرسد
پشمینه جامه ستبر
((حَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاه خشک، بنگ، سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه که پس از خشک کردن و آماده کردن به طرق مخصوص آن را به صورت جویدن یا تدخین مورد استفاده قرار می دهند
ماده ای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه تهیه می شود، گیاه خشک
بیابانی، دد، ددمنش، درنده
رویگردانی، زیرش زدن (حاشا کردن)
حاشیه نوشته شده، کتابی که بر آن حاشیه نوشته شده
ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
آنکه چیزی را حاشیه بدهد و با حاشیه بیاراید، حاشیه زننده،، کسی که بر کتابی حاشیه بنویسد، حاشیه نویس
آکنده و انباشته
جانور بیابانی، خلاف اهلی
Barbaric, Brutal, Ferocious, Savage, Uncivilized, Untamed, Vicious, Wild
bárbaro, brutal, feroz, selvagem, incivilizado, vicioso
bárbaro, brutal, feroz, salvaje, incivilizado, vicioso
barbarzyński, brutalny, dziki, niecywilizowany, złośliwy
варварский , жестокий , свирепый , дикий , некультурный , злобный
варварський , жорстокий , лютий , дикий , нецивілізований , дикий , злий , дикий
barbaars, brutaal, woest, wild, onbeschaafd, boos
barbarisch, brutal, wild, unzivilisiert, bösartig
barbare, brutal, féroce, sauvage, incivilisé, vicieux
barbarico, brutale, feroce, selvaggio, incivile, vizioso
जंगली , क्रूर , हिंसक , जंगली , असंस्कृत , जंगली , जंगली
বর্বর , নিষ্ঠুর , বন্য , অসভ্য , অব civilized , বন্য , নিষ্ঠুর , বন্য
barbar, vahşi, medeniyetsiz, zalim
야만적인 , 잔인한 , 사나운 , 미개한 , 야생의 , 사악한
mwitu, mkatili, mkali, asiye na ustaarabu, mwituni
野蛮的 , 残忍的 , 凶猛的 , 野性的 , 邪恶的 , 野生的
野蛮な , 凶暴な , 野蛮な , 野生の , 邪悪な