تاسه برافتادن کسی را. دمه افتادن کسی را. (منتهی الارب). به نفس نفس افتادن. تنگ شدن نفس و پیاپی شدن آن بعلت دویدن بسیاریا حمل باری گران و امثال آن، چسبیدن به اندرون خیک چیزی چون پوست که بوی آن زائل نشود
تاسه برافتادن کسی را. دمه افتادن کسی را. (منتهی الارب). به نفس نفس افتادن. تنگ شدن نفس و پیاپی شدن آن بعلت دویدن بسیاریا حمل باری گران و امثال آن، چسبیدن به اندرون خیک چیزی چون پوست که بوی آن زائل نشود
آنچه درون شکم باشد از جگر و سپرز و شکنبه و مانند آن یا آنچه مابین استخوان پهلو و سرین است یا مابین ظاهر شکم و کنار و میان مردم ج، احشاء، تاسه، دمه، کرانه. کنار. ناحیه: انا فی حشاه
آنچه درون شکم باشد از جگر و سپرز و شکنبه و مانند آن یا آنچه مابین استخوان پهلو و سرین است یا مابین ظاهر شکم و کنار و میان مردم ج، احشاء، تاسه، دمه، کرانه. کنار. ناحیه: انا فی حشاه
دهی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در 35هزارگزی باختر زرند و 9هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل. دارای 65 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، حبوبات، پسته، پنبه. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حصن بخش زرند شهرستان کرمان. واقع در 35هزارگزی باختر زرند و 9هزارگزی جنوب راه مالرو زرند به بافق. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل. دارای 65 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، حبوبات، پسته، پنبه. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ابن حرقوص بن مازن مالک بن عمر بن تمیم. (لباب الانساب سمعانی) (ابن اثیر) ابن عمران. از قبیلۀ تمیم بطنی از یربوع بن حنظله. (لباب الانساب) ابن هلال بن حرث بن رزاخ از قبیلۀ بجیله. (لباب الانساب) ابن عدی بن عامر از قبیلۀ کنانه است. (لباب الانساب)
ابن حرقوص بن مازن مالک بن عمر بن تمیم. (لباب الانساب سمعانی) (ابن اثیر) ابن عمران. از قبیلۀ تمیم بطنی از یربوع بن حنظله. (لباب الانساب) ابن هلال بن حرث بن رزاخ از قبیلۀ بجیله. (لباب الانساب) ابن عدی بن عامر از قبیلۀ کنانه است. (لباب الانساب)
بسترآکنده. توشک و نهالی آکنده بچیزی چون پنبه و پشم و جز آن. نهالی. (مهذب الاسماء) ج، حشایا، بالشچۀ زنان که بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید رجوع به حشیه شود
بسترآکنده. توشک و نهالی آکنده بچیزی چون پنبه و پشم و جز آن. نهالی. (مهذب الاسماء) ج، حشایا، بالشچۀ زنان که بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید رجوع به حشیه شود
گیاه خشک. (دهار) (مهذب الاسماء). گیاه خشک و شبیه به خشک شده نباتیست که بر روی زمین پهن نبوده باساق باشد و بحد ثمنش نرسد. اصار. ایصر. تن، در استعمال شعرای فارسی زبان مطلق گیاه: ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا برگیر جاخشوک و بر او میدر و حشیش. شهید بلخی. جواب داد سلام مرا بگوشۀ ریش چگونه ریشی مانند یکدو دسته حشیش. انوری. گاو که بود تا تو ریش او شوی خاک چه بود تا حشیش او شوی. مولوی. از برای اینقدر ای خام ریش آتش افکندی در این مرج حشیش. مولوی. ژنده پوشید و در حشیش آمد. سعدی (هزلیات). میفراز گردن به دستار و ریش که دستار پنبه است و ریشت حشیش. سعدی (بوستان). ابن بیطار نیز آن را به معنی مطلق گیاه بکار برده است: و هو (ای عنب الدب) ثمر نبات منخفض شبیه بما یکون بین الشجر و الحشیش. (ابن البیطار). ، چرس. بنگ. آنچه ازبرگ خشک شاهدانۀ هندی سازند تخدیر را. گردی که بر برگهای شاهدانه پدید آید و از آن چرس و بنگ کنند: خاصیت بنهاده در کف حشیش کو زمانی میرهاند از خودیش. مولوی. ، سبزه. ورق الخیال. (یادداشت مؤلف)، خشک. یابس: خرج الولد حشیشاً، ای یابساً. بچه که در شکم خشک شده باشد.بچۀ مرده در شکم، در بعضی کتب به معنی بلغور و بربور و کبیدۀ گندم و جو و امثال آن آورده اند. لکن ظاهراً آن مصحف جشین باشد با جیم معجمه
گیاه خشک. (دهار) (مهذب الاسماء). گیاه خشک و شبیه به خشک شده نباتیست که بر روی زمین پهن نبوده باساق باشد و بحد ثمنش نرسد. اصار. ایصر. تن، در استعمال شعرای فارسی زبان مطلق گیاه: ای خواجه با بزرگی اشغال چی ترا برگیر جاخشوک و بر او میدر و حشیش. شهید بلخی. جواب داد سلام مرا بگوشۀ ریش چگونه ریشی مانند یکدو دسته حشیش. انوری. گاو که بود تا تو ریش او شوی خاک چه بود تا حشیش او شوی. مولوی. از برای اینقدر ای خام ریش آتش افکندی در این مرج حشیش. مولوی. ژنده پوشید و در حشیش آمد. سعدی (هزلیات). میفراز گردن به دستار و ریش که دستار پنبه است و ریشت حشیش. سعدی (بوستان). ابن بیطار نیز آن را به معنی مطلق گیاه بکار برده است: و هو (ای عنب الدب) ثمر نبات منخفض شبیه بما یکون بین الشجر و الحشیش. (ابن البیطار). ، چرس. بنگ. آنچه ازبرگ خشک شاهدانۀ هندی سازند تخدیر را. گردی که بر برگهای شاهدانه پدید آید و از آن چرس و بنگ کنند: خاصیت بنهاده در کف حشیش کو زمانی میرهاند از خودیش. مولوی. ، سبزه. ورق الخیال. (یادداشت مؤلف)، خشک. یابس: خرج الولد حشیشاً، ای یابساً. بچه که در شکم خشک شده باشد.بچۀ مرده در شکم، در بعضی کتب به معنی بلغور و بربور و کبیدۀ گندم و جو و امثال آن آورده اند. لکن ظاهراً آن مصحف جشین باشد با جیم معجمه
گوارگیا گیاهی است از تیره صلبیان که علفی و دو ساله و ارتفاعش 10 تا 20 سانتیمتر است. این گیاه بطور خودرو درسواحل دریاها و کنار جویبارهای نواحی معتدله اروپا میروید. ریشه اش دوکی شکل و بضخامت یک سانتیمتر و ساقه اش راست و زاویه دار و بی کرک و سبز رنگ است. برگهایش شفاف و آبدار و سبزتیره گلهایش سفید و گل آذینش خوشه و میوه اش خرجینک و محتوی دانه های کوچک بیضوی برنگ قهوه یی روشن است. اگر ساقه برگ دار این گیاه را در بین انگشتان فشار دهند بوی تحریک کننده ای که موجب عطسه و یا جریان اشک می گردد از آن استشمام می شود. این گیاه ضد اسکوربوت و محرک اعمال تغذیه است و جویدنش نیز در تقویت لثه های دندان موثر میباشد. از این جهت شیره برگ آن در فرمول خمیر دندانهای طبی جهت تقویت لثه وارد میشود قاشق اوتی
گوارگیا گیاهی است از تیره صلبیان که علفی و دو ساله و ارتفاعش 10 تا 20 سانتیمتر است. این گیاه بطور خودرو درسواحل دریاها و کنار جویبارهای نواحی معتدله اروپا میروید. ریشه اش دوکی شکل و بضخامت یک سانتیمتر و ساقه اش راست و زاویه دار و بی کرک و سبز رنگ است. برگهایش شفاف و آبدار و سبزتیره گلهایش سفید و گل آذینش خوشه و میوه اش خرجینک و محتوی دانه های کوچک بیضوی برنگ قهوه یی روشن است. اگر ساقه برگ دار این گیاه را در بین انگشتان فشار دهند بوی تحریک کننده ای که موجب عطسه و یا جریان اشک می گردد از آن استشمام می شود. این گیاه ضد اسکوربوت و محرک اعمال تغذیه است و جویدنش نیز در تقویت لثه های دندان موثر میباشد. از این جهت شیره برگ آن در فرمول خمیر دندانهای طبی جهت تقویت لثه وارد میشود قاشق اوتی